- ارسالیها
- 2,544
- پسندها
- 64,199
- امتیازها
- 66,873
- مدالها
- 50
- سن
- 25
- نویسنده موضوع
- #11
کارون بیخیالگویان چشمهای سنگین شدهاش را روی هم میگذارد. سینا علاقهای به پایان دادن این بحث ندارد.
- راسته میگن سرش چند روزم بازداشت بودی؟
کارون لپهای پر باد شدهاش را خالی کرده و میان ابروانش چین میاندازد.
- نه! تا گریمت بهم نخورده برو داداش. بقیه رو معطل نکن. انقدرم به فکر زدن تو گوش کسی نباش.
سینا لیوان آب را به دهانش نزدیک میکند.
- آخه این دختره بچه پروئه. تو نمیشناسی چه پاچه دریدهایه. من جا قاتل بودم اول میرفتم سراغ این. بعد اینکه قشنگ کتکش زدم، رگش رو میزدم و وایمیستادم جون کندنش رو ببینم. اصلاً خودم گفتم این بخش سیلی زدن رو به فیلمنامه اضافه کنند.
کارون یکی از چشمانش را نیمهباز کرده و با ناباوری او را مینگرد.
- سادیسم داری مگه مرتیکه؟
سینا که انگار...
- راسته میگن سرش چند روزم بازداشت بودی؟
کارون لپهای پر باد شدهاش را خالی کرده و میان ابروانش چین میاندازد.
- نه! تا گریمت بهم نخورده برو داداش. بقیه رو معطل نکن. انقدرم به فکر زدن تو گوش کسی نباش.
سینا لیوان آب را به دهانش نزدیک میکند.
- آخه این دختره بچه پروئه. تو نمیشناسی چه پاچه دریدهایه. من جا قاتل بودم اول میرفتم سراغ این. بعد اینکه قشنگ کتکش زدم، رگش رو میزدم و وایمیستادم جون کندنش رو ببینم. اصلاً خودم گفتم این بخش سیلی زدن رو به فیلمنامه اضافه کنند.
کارون یکی از چشمانش را نیمهباز کرده و با ناباوری او را مینگرد.
- سادیسم داری مگه مرتیکه؟
سینا که انگار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.