• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه دوم اجتماعی رمان روژناک | مرضیه حیدرنیا (روجا) نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع روجا
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 260
  • بازدیدها 5,895
  • کاربران تگ شده هیچ

روجا

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
11/3/19
ارسالی‌ها
2,274
پسندها
30,065
امتیازها
64,873
مدال‌ها
28
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #261
گیج و منگ زل زده بود به رد چرخ‌های ماشین در جاده‌ی ناهموار. نفس‌هایش منظم بود و نگاهش تار. در گیر و دار درگیری تکه آهنی تیز و برنده تویکف دستش فرو رفته بود ولی نه دردش را احساس می‌کرد و نه تمایلی داشت از جایش تکان بخورد و درش بیاورد. فَکش سِر شده و دهانش باز مانده بود. هیبتی کنار دستش و کنار چرخ ماشین سبز شد. صدایش آشنا بود و چشمان رنگی‌اش را قطعاً جایی دیده بود ولی به جا نمی‌آورد. دوست نداشت از دنیای بی‌خبری‌اش رها شود و به واقعیت پا بگذارد.
- حالت خوبه؟ آناهیتا!
مرد دستار از چهره گرفت و با تحکم بیشتری صدایش زد:
-‌ یه چیزی بگو!
وقتی به هوش آمد که درد خفیفی توی دستش حس کرد و خون تازه از کف آن روان شد. دستمال کوچکی را که زکریا با درآوردن لاشه‌ی آهن روی زخم گذاشته بود را مشت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : روجا

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا