- ارسالیها
- 74
- پسندها
- 1,543
- امتیازها
- 16,048
- مدالها
- 10
- سن
- 23
- نویسنده موضوع
- #21
-یه مقدار بهم نون بده.
-ببخشید؟
کیل به تموم نون هایی که توی نونوایی بودن اشاره کرد و عبوسانه جواب داد.
-هرچیزی که اینجا هست.
سکه طلایی که کیل روی پیشخوان گذاشت، شروع به چرخیدن کرد.
-همه شو بردار.
وقتی کیل به حرفش ادامه داد، نونوا به نظر می رسید که سر جاش خشک شده باشه.
-من می تونم جای دیگه ای برم اگه تو اینو نمی خوای.
-نه، اینطور نیست! ارباب جوان، من الان همه شو بسته بندی می کنم!
نونوا به دلیلی متفاوت، نسبت به قبل خیلی بیشتر بهش احترام می ذاشت و خیلی سریع حرکت می کرد. بعد از چند دقیقه، کیل نونوایی رو با یه کیسه پر از نون روی شونه اش، ترک کرد.
حتی اگه همه اش فقط نون بود، بازم وزنش یه مقداری سنگین بود. وزنش باعث شد کیل اخم کنه. نونوایی که داشت رفتنشو تماشا می کرد نادیده گرفت و توی خیابون...
-ببخشید؟
کیل به تموم نون هایی که توی نونوایی بودن اشاره کرد و عبوسانه جواب داد.
-هرچیزی که اینجا هست.
سکه طلایی که کیل روی پیشخوان گذاشت، شروع به چرخیدن کرد.
-همه شو بردار.
وقتی کیل به حرفش ادامه داد، نونوا به نظر می رسید که سر جاش خشک شده باشه.
-من می تونم جای دیگه ای برم اگه تو اینو نمی خوای.
-نه، اینطور نیست! ارباب جوان، من الان همه شو بسته بندی می کنم!
نونوا به دلیلی متفاوت، نسبت به قبل خیلی بیشتر بهش احترام می ذاشت و خیلی سریع حرکت می کرد. بعد از چند دقیقه، کیل نونوایی رو با یه کیسه پر از نون روی شونه اش، ترک کرد.
حتی اگه همه اش فقط نون بود، بازم وزنش یه مقداری سنگین بود. وزنش باعث شد کیل اخم کنه. نونوایی که داشت رفتنشو تماشا می کرد نادیده گرفت و توی خیابون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.