- تاریخ ثبتنام
- 11/3/23
- ارسالیها
- 842
- پسندها
- 4,588
- امتیازها
- 22,273
- مدالها
- 11
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #21
فصل 16
×تولد دوباره×
سانی احساسی عجیب را درون خود حس کرد که گویی چیزی در حال بیدار شدن است. با فریادی از وحشت، دستش را بر روی سینهاش گذاشت و به تاریکی خیره شد، تلاش کرد بفهمد چه اتفاقی در حال رخ دادن است. این احساس نه دردناک بود و نه ناخوشایند، اما با هیچچیزی که تا به حال تجربه کرده بود، شباهت نداشت. انگار که روحش از خواب عمیقی بیدار شده و با نیرویی عجیب و ناشناخته آکنده شده بود.
بااینحال، این نیرو از منبعی خارجی سرچشمه نمیگرفت؛ بلکه از درونش میجوشید، گویی همیشه آنجا بوده، اما در خوابی عمیق فرو رفته بود. این انرژی در تمام وجودش جریان یافت. سانی احساس کرد احساساتش واضحتر و تیزتر شدهاند. سپس، بدنش نیز شروع به تغییر کرد. حسی شبیه به سوختن یک...
×تولد دوباره×
سانی احساسی عجیب را درون خود حس کرد که گویی چیزی در حال بیدار شدن است. با فریادی از وحشت، دستش را بر روی سینهاش گذاشت و به تاریکی خیره شد، تلاش کرد بفهمد چه اتفاقی در حال رخ دادن است. این احساس نه دردناک بود و نه ناخوشایند، اما با هیچچیزی که تا به حال تجربه کرده بود، شباهت نداشت. انگار که روحش از خواب عمیقی بیدار شده و با نیرویی عجیب و ناشناخته آکنده شده بود.
بااینحال، این نیرو از منبعی خارجی سرچشمه نمیگرفت؛ بلکه از درونش میجوشید، گویی همیشه آنجا بوده، اما در خوابی عمیق فرو رفته بود. این انرژی در تمام وجودش جریان یافت. سانی احساس کرد احساساتش واضحتر و تیزتر شدهاند. سپس، بدنش نیز شروع به تغییر کرد. حسی شبیه به سوختن یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش