• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

درحال ترجمه ترجمه رمان برده سایه | کورویامی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Kuroyami
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 49
  • بازدیدها 1,675
  • کاربران تگ شده هیچ

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
842
پسندها
4,588
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
فصل 16

×تولد دوباره×


سانی احساسی عجیب را درون خود حس کرد که گویی چیزی در حال بیدار شدن است. با فریادی از وحشت، دستش را بر روی سینه‌اش گذاشت و به تاریکی خیره شد، تلاش کرد بفهمد چه اتفاقی در حال رخ دادن است. این احساس نه دردناک بود و نه ناخوشایند، اما با هیچ‌چیزی که تا به حال تجربه کرده بود، شباهت نداشت. انگار که روحش از خواب عمیقی بیدار شده و با نیرویی عجیب و ناشناخته آکنده شده بود.
بااین‌حال، این نیرو از منبعی خارجی سرچشمه نمی‌گرفت؛ بلکه از درونش می‌جوشید، گویی همیشه آنجا بوده، اما در خوابی عمیق فرو رفته بود. این انرژی در تمام وجودش جریان یافت. سانی احساس کرد احساساتش واضح‌تر و تیزتر شده‌اند. سپس، بدنش نیز شروع به تغییر کرد. حسی شبیه به سوختن یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
842
پسندها
4,588
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
فصل 17

×سه واژه ساده×


او چشمانش را بست، سپس دوباره آن‌ها را باز کرد، به امید اینکه رون‌ها ناپدید شوند:
- لطفاً، محو شو! لطفاً!
اما رون‌ها هنوز آنجا بودند، کمی درخشان، انگار که او را مسخره می‌کردند.
نقص: [وجدان پاک].
توضیح نقص: [تو نمی‌توانی دروغ بگویی.]

سانی به این سه کلمه‌ی ساده خیره شد و احساس کرد که یک پرتگاه بی‌انتها درست زیر پایش باز شده است. طلسمی که معمولاً در توصیفاتش سلیقه‌ای عمل می‌کرد، این بار تصمیم گرفته بود کاملاً واضح و مستقیم باشد. فقط سه کلمه، بدون هیچ جای مانوری.
- نمی‌تونم دروغ بگم. من؟ چطوری قراره زندگی کنم اگه نتونم دروغ بگم؟!
تمام بقای سانی بر پایه توانایی‌اش در فریب دادن و زیرک‌تر بودن از دیگران استوار بود. حتی خود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
842
پسندها
4,588
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
فصل 18

×فقدان روشنایی×


سانی در حال لذت بردن از یک دوش آب گرم بود. بعد از گفتگوی کوتاهشان، استاد جت او را برای تمیز شدن فرستاده بود و گفته بود که "بوی کابوس می‌دهد." خواب غیرطبیعی ناشی از جادو، متابولیسم بدن را کند می‌کرد و دستگاه‌های پزشکی که به او متصل شده بودند قرار بود بقیه کار را انجام دهند، اما او هنوز هم برای سه روز کامل در خواب بود.
حتی اگر فقط در حد یک احساس روانی بود، بوی خونریزی و ناامیدی همچنان اطرافش باقی مانده بود.سانی با خودش فکر کرد و تلاش کرد فاجعه قریب‌الوقوعِ نقص را موقتاً فراموش کند:
- آه، انگار تو بهشتم.
او تنها در حمام‌های اداره پلیس بود و زیر جریان آب داغ آرام گرفته بود. بعد از گذشت مدتی، سانی با بی‌میلی شیر آب را بست و به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
842
پسندها
4,588
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
فصل 19

×عبور از پل×


سانی مقابل دروازه‌های عظیم و به‌ظاهر شکست‌ناپذیر آکادمی بیداری ایستاده بود. این آکادمی در حقیقت شهری درون شهر بود. مانند یک دژ ساخته شده بود، با دیواری بلند از آلیاژ سخت، خندقی عمیق و تعداد زیادی برجک‌ کالیبر بالا که به شکلی استراتژیک قرار گرفته بودند تا یک گنبد مرگبار سرکوب هوایی ایجاد کنند. هیچ موجود کابوس، حتی تایتان‌های غول‌پیکر، نباید بتواند از این دیوارهای دفاعی عبور کند.
این مکان افسانه‌ای بود. در واقع، بسیاری از معروف‌ترین وبتون‌ها، درام‌های جوانان و رمان‌ها درست در پشت این دیوارها جریان داشتند. ماجراجویی‌ها، رقابت‌ها و درگیری‌های عاشقانه قهرمانان جوان بیدارشده، به موضوعات اصلی سرگرمی مدرن تبدیل شده بودند. سانی حتی در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
842
پسندها
4,588
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
فصل 20

×بار دیگر طرد شده×

بخش خوابگاه مجموعه نسبتاً کوچک بود و در بخش جنوبی آکادمی قرار داشت، از هر طرف با میدان‌های تمرین و پارک‌ها احاطه شده بود. این ساختمان مدرن و کم‌ارتفاع از مواد مستحکم ساخته شده بود. مانند اکثر ساختمان‌های آکادمی، بیشتر آن در زیر زمین پنهان شده بود و تنها دو طبقه بالای زمین دیده می‌شد. با دیوارهای سفید و آلیاژی براق و پنجره‌های وسیعش، در تابستان در تضاد با سبزی اطرافش منظره‌ای زیبا داشت.
داخل ساختمان، فضا باز و نورپردازی مناسب بود. سانی و دختر مو نقره‌ای را به سالنی بزرگ بردند که در آن صدها جوان، خوابگاه‌نشین‌هایی مانند آن‌ها در زمان نامناسبی گرفتار شده بودند، منتظر شروع مراسم معارفه بودند. بیشترشان عصبی، مضطرب و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
842
پسندها
4,588
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
فصل 21

×اجرای کامل×


کلماتش در سکوت معلق ماندند. خواب‌زدگان با ترکیبی خنده‌دار از احساسات، از سردرگمی گرفته تا شوک، به سانی نگاه کردند. مرد جوانی که چشمانش پر از طنز بود، فقط با ادب لبخند زد. راستش را بخواهید، دریافت یک جنبه‌ی «صعودی» در اولین کابوس، بسیار نادر بود. او بدون شک فردی خاص، شاید حتی خارق‌العاده بود. در واقع، با وجود تفاوت‌های ظاهری، آن مرد جوان به طرز عجیبی سانی را به یاد قهرمان می‌انداخت... آئورو از نه‌ خاندان.
نوع خاصی از سردی محاسبه‌گر در عمق چشمانشان پنهان شده بود. سانی قبلاً چنین افرادی را دیده بود، بیشتر در میان کهنه‌کاران دار و دسته‌های خیابانی در حومه‌ی شهر. آن‌ها این نوع سردی را به‌سادگی «حساب‌ و کتاب قتل»...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
842
پسندها
4,588
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
فصل22

×گوشه‌ی اجساد×


سانی که از عملکرد خود راضی بود، به گوشه‌ی خلوت سالن بازگشت. او نگاه‌های پر از تمسخر، تحقیر و ترحم دیگران را روی خود احساس می‌کرد. به نظر می‌رسید که هیچ‌کس تمایلی به نزدیک شدن به او ندارد. البته این موضوع برایش اهمیتی نداشت؛ او هم تمایلی به معاشرت با دیگران نداشت.
با این حال، آیا واکنش آن‌ها کمی اغراق‌آمیز نبود؟ مگر او یک بیماری مسری داشت؟ البته، اگر طلسم را بیماری حساب نمی‌کردیم. اما این یک بیماری واقعی نبود، چیزی که همه‌ی حاضرین در اینجا باید از آن آگاه می‌بودند. بالاخره، سانی از میان جمعیت بیرون آمد و به گوشه‌ی سالن رسید. به دلایلی، خواب‌دیدگان از نزدیک شدن به این گوشه پرهیز می‌کردند. در حال حاضر، تنها یک دختر روی نیمکتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
842
پسندها
4,588
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
فصل 23

×رؤیاها و کابوس‌ها×


این چیزی بود که سانی به‌شدت به آن علاقه داشت. البته، او درکی کلی از نحوه عملکرد اسپل داشت. اما اولین کابوس قبلاً به او نشان داده بود که واقعیت در برخی جزئیات کوچک اما بی‌نهایت مهم با آنچه در فرهنگ عامه مطرح شده بود، تفاوت دارد. او باید حقیقت را از افسانه‌ها جدا می‌کرد. و، البته، بسیار سودمند بود که این اطلاعات را از زبان کسی بشنود که واقعاً به قلمرو رویا سفر کرده است. بنابراین، سانی با دقت گوش می‌داد.
راک بیدار شروع به صحبت کرد:
- بیشتر مردم از ماهیت کابوس آگاهن. چون اونا تو دنیای واقعی و زندگی افراد تأثیر می‌ذارن. همه‌ی شما قبل از ورود به اولین کابوس بهتون هشدار داده شده که، اگه تو اونجا بمیرید، یه موجود کابوس اجازه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
842
پسندها
4,588
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
فصل 24

×صعود در جهان×


همه چیز مربوط به خوابیده‌ها در یک ساختمان قرار داشت. سانی طبق دستورالعملی که به دستگاه ارتباطی‌اش ارسال شده بود، خوابگاه‌ها را پیدا کرد. آن‌ها در یکی از پایین‌ترین طبقات بودند. در کمال تعجب، یک اتاق کامل برای خودش داشت! اتاق شامل یک تخت با تشک نرم، یک میز، یک کمد لباس و حتی یک حمام جداگانه بود!
مواد به‌کار رفته جدید و زیبا بودند، هوا تازه و تمیز بود. داخل اتاق گرم بود و دیوار بیرونی با یک صفحه پنهان مجهز شده بود که به‌طور یکپارچه نمای یک پنجره عریض را تقلید می‌کرد و منظره‌ای از یک پارک برفی را نمایش می‌داد. چند دست لباس با نشان آکادمی نیز به‌صورت رایگان در اختیارش قرار داده شده بود. سانی با حیرت فکر کرد:
- چقدر ولخرجی کردن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
842
پسندها
4,588
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
فصل 25

×بقا در بیابان×


پس دختر مو نقره‌ای، نِفیس، هم در اولین کابوسش یک نام حقیقی دریافت کرده بود. اما سانی برای دریافت نام خود، مجبور بود با "قهرمان" و "شاه کوهستان" روبه‌رو شود، آن هم در حالی که جنبه‌ای کاملاً بی‌فایده داشت. کاری غیرممکن که به نظر می‌رسید بسیار مورد پسند طلسم واقع شده است. سانی فکر کرد:
- عجیبه، چطوری اسم حقیقی پیدا کرده؟
خوابیده‌هایی که در سالن غذاخوری حضور داشتند، از شنیدن این دستاورد حیرت‌زده شده بودند. همه با چشمانی پر از شگفتی، ترس و تحسین به صفحه نمایش خیره شده بودند. با شنیدن زمزمه‌های هیجان‌زده‌ی آن‌ها، سانی وسوسه شد فریاد بزند:
- "منم دارم! منم یه اسم حقیقی دارم!"
اما، البته که ساکت ماند. وقتی اطراف را نگاه کرد، متوجه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

موضوعات مشابه

عقب
بالا