- ارسالیها
- 261
- پسندها
- 1,027
- امتیازها
- 6,713
- مدالها
- 8
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #51
فصل پانزدهم
ریوند پس از آنکه پناه را به آن زن سپرد، به عمارت بازگشت. زیرا تنها ماندن نیلرام مسئولیت سنگینی برای او همراه داشت. هر اتفاقی که برایش بیوفتد او جریمه خواهد شد. با بازگشت به عمارت، او هنوز هم سر میز بود و داشت به پرقرمز نگاه میکرد. ریوند در آنطرف میز روی صندلی قبلی خود جای گرفت و خونسرد دستهایش را درهم قفل کرد و روی میز گذاشت. گفت:
- برای امروز میخواهی چه کنی؟ من باید به کارهایم برسم و شما نمیتوانی در عمارت تنها بمانی.
نیلرام خیره به پر قرمز، اندکی تعلل کرد و در نهایت نگاهش را به ریوند داد. مغرور گفت:
- نمیتونم توی خونه بمونم. پس چاره چیه؟
ریوند پوفی کرد، از رفتارهای آن دختر کلافه میشد. از جایش برخاست و گفت:
- امروز باید برای گزارش تحقیقاتم به سرای جادوگران...
ریوند پس از آنکه پناه را به آن زن سپرد، به عمارت بازگشت. زیرا تنها ماندن نیلرام مسئولیت سنگینی برای او همراه داشت. هر اتفاقی که برایش بیوفتد او جریمه خواهد شد. با بازگشت به عمارت، او هنوز هم سر میز بود و داشت به پرقرمز نگاه میکرد. ریوند در آنطرف میز روی صندلی قبلی خود جای گرفت و خونسرد دستهایش را درهم قفل کرد و روی میز گذاشت. گفت:
- برای امروز میخواهی چه کنی؟ من باید به کارهایم برسم و شما نمیتوانی در عمارت تنها بمانی.
نیلرام خیره به پر قرمز، اندکی تعلل کرد و در نهایت نگاهش را به ریوند داد. مغرور گفت:
- نمیتونم توی خونه بمونم. پس چاره چیه؟
ریوند پوفی کرد، از رفتارهای آن دختر کلافه میشد. از جایش برخاست و گفت:
- امروز باید برای گزارش تحقیقاتم به سرای جادوگران...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.