• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

مهم سری اول مجموعه دلنوشته‌های گروهی | کاربران انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ANAM CARA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 55
  • بازدیدها 1,738
  • کاربران تگ شده هیچ

vikand

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
111
پسندها
504
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #31
"در آغوش بی‌زمانی"

می‌گفتی زمان کافی نیست برای عاشق شدن...
اما من در یک پلک زدن، تمام عمرم را پای تو ریختم.
تو را با واژه‌ها نمی‌شود نوشت، باید میان هر نفس کشیدنت زندگی کرد.
جهان کوچک بود برای این‌همه دوست‌داشتن،
و من در تنگنای سینه‌ام تمام کهکشان را جا دادم، وقتی تو را گم کردم.
«اسرا»
 
آخرین ویرایش
امضا : vikand

vikand

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
111
پسندها
504
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #32
"طلوع در شب‌های بی‌پایان"

تو آمدی مثل طلوعی بی‌موعد در شب‌هایی که خیال رفتن داشتم.
در آغوش نگاهت، خوابم برد و قرن‌ها بعد از بیداری، هنوز بیدار نشدم.
تو از جنس آن قصه‌هایی بودی که باور نمی‌کردم…
اما میان هر ضربان قلبم، نامت را تکرار می‌کردم
انگار روح من، پیش از تولد عاشقت شده بود.
«اسرا»
 
امضا : vikand

vikand

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
111
پسندها
504
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #33
"اگر دنیا هزار بار دیگر شروع شود..."

اگر این جهان هزار بار دیگر شکل بگیرد
باز هم بگذار میان هزاران اتفاق بی‌معنا، نگاهت اتفاق بیفتد.
بگذار دوباره و دوباره عاشقت شوم،
در خیابان‌هایی که هر بار تو را گم کرده‌ام.
و باز، صدایم را به گوش نسیمی بسپارم که در پی بوی تو می‌گردد.
«اسرا»
 
امضا : vikand

vikand

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
111
پسندها
504
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #34
زمینی برای ایستادن"
من از زانو زدن بیزارم.
نه از غرور، که از این‌که دنیا، جایِ ایستادنِ من است.
من دخترم؛ نه گلخانه‌ای، نه شکننده.
ریشه‌دارم… و ریشه یعنی ایستادن، حتی بی‌بهار.
اگر زمین زیر پایم بلرزد، من آسمان می‌شوم؛ بی‌احتیاج به خاک.
 
امضا : vikand

vikand

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
111
پسندها
504
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #35
"به رنگ شب، به طعم درد"
تو شب بودی؛ آرام، اما خطرناک.
و من، پروانه‌ای که به خیال ماه بودنِ تو، سوخت.
تو درد را در آغوش می‌گرفتی و من خیال می‌کردم پناهی هستی.
تا فهمیدم بعضی آغوش‌ها، نه برای آرامش، که برای گم‌کردن راهند.
ولی هنوز… وقتی اسمت را می‌شنوم، دلم می‌لرزد.
(اسرا)
 
امضا : vikand

vikand

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
111
پسندها
504
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #36
"زمزمه‌ی کوچه‌های فراموش‌شده"
در کوچه‌هایی قدم زدم که گویی هر دیوارش حدیثی ناگفته بود.
صدای خنده‌های کودکی‌ام هنوز در گوشِ سنگ‌فرش‌ها زنده است.
شاید کسی ما را در یاد نیاورد، اما خاکِ این کوچه‌ها قسم خورده‌اند ما را فراموش نکنند.
تو را در دل همین کوچه دیدم، با نگاهی که بوی گذشته می‌داد.
و عشق، در تاریخ، نه مرده… که خاکسترش همیشه آماده‌ی شعله‌ور شدن است.
(اسرا)
 
امضا : vikand

vikand

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
111
پسندها
504
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #37
"تاج بی‌تسلیم"
دختر بودن یعنی زنده‌ماندن در دنیایی که قرار نبود تو زنده بمانی.
یعنی تاجی را بر سر گذاشتن که کسی برایت نساخته بود.
قدرت یعنی هر صبح، زخمی‌تر از دیشب، اما با لبخند برخیزی.
یعنی تو باشی؛ نجات‌یافته از آوارِ بایدها.
و من، یک دخترم. نه فقط وارث دردها، که خلق‌کننده‌ی پادشاهی‌ام.

(اسرا)
 
امضا : vikand

vikand

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
111
پسندها
504
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #38
"شب‌های بی‌سپر"
در دل تاریکی جنگ، تنها فانوس قلبم صدای قدم‌هایت بود.
زمانه با نیزه به سینه‌ام تاخت، اما تو—همچون پرچم سپید صلح—بر شانه‌های خونینم برافراشته شدی.
تو را نه در صلح، که در شعله‌های خشم دنیا یافتم.
و چه شیرین است عشقی که از آتش گذر کند، اما نسوزد.
تو برایم پناه نبودی، تو خودِ میدان بودی، که با چشمانت صلح را فتح کردم.
(اسرا)
 
امضا : vikand

vikand

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
111
پسندها
504
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #39
"نوری در شب"
تو همان نوری هستی که در تاریکی شب من را راهنمایی می‌کند. در سکوت لحظه‌ها، صدای قلبت تنها نوایی است که به گوشم می‌رسد. شاید دنیا به اندازه یک نگاه تو کوچک باشد، اما برای من، تو جهانی هستی که هر روز با خودم به دوش می‌کشم.
(اسرا)
 
امضا : vikand

vikand

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
111
پسندها
504
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #40
"تنهایی بی‌تو"
هر لحظه‌ای که بدون تو می‌گذرد، انگار زندگی از رنگ‌ها خالی می‌شود. دست‌هایم تشنه‌ی لمس تو هستند و قلبم تنها در کنار قلب تو آرام می‌گیرد. وقتی تو نباشی، به خودم می‌گویم: "این که زندگی نیست، فقط زنده بودن است."
(اسرا)
 
امضا : vikand

موضوعات مشابه

عقب
بالا