- ارسالیها
- 426
- پسندها
- 1,135
- امتیازها
- 7,283
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #11
باران میداند موج خروشان و ملال دریا را
زخم و درد خنجر و تیغههای دنیای بیمروت را
در دیار چه بودهایم ز تنهایی، زمانی که بوی خون
جنون را دامنه میزند باز جسمِ بیجانِ مرا
مرگ از روز ازل با من دیوانه خونین شکن است
تا بلرزاند تن تکهتکه شدهی بیجان مرا
خنجر خوردهام تا ابد خنجر خواهم خورد مدتی دراز
شعر شاید مرد قدرتمندی است و من روح آن
متقابل کیهان میایستد و میجنگد برای عاشقان
مینواید و میخواند برای دلیران و دلدادگان
زخم و درد خنجر و تیغههای دنیای بیمروت را
در دیار چه بودهایم ز تنهایی، زمانی که بوی خون
جنون را دامنه میزند باز جسمِ بیجانِ مرا
مرگ از روز ازل با من دیوانه خونین شکن است
تا بلرزاند تن تکهتکه شدهی بیجان مرا
خنجر خوردهام تا ابد خنجر خواهم خورد مدتی دراز
شعر شاید مرد قدرتمندی است و من روح آن
متقابل کیهان میایستد و میجنگد برای عاشقان
مینواید و میخواند برای دلیران و دلدادگان