متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان نوای قلبم | الهه پورعلی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع الهه پورعلی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 1,993
  • کاربران تگ شده هیچ

الهه پورعلی

رفیق جدید انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
62
پسندها
327
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #11
با وحشت از خواب پریدم، سریع نشستم سرجام و نگاهم رو دور تا دور اتاق چرخوندم.
چراغ خاموش بود و هوا تاریک، پس نیمه شب بود.
با کلافگی بلند شدم‌ و به سمت بالکن رفتم و درش رو باز کردم.
با سردی هوا یهو تن عرق کرده‌م یخ کرد، برگشتم و پتو رو دور خودم پیچیدم و دوباره به سمت بالکن رفتم.
برف ریز ریز می‌بارید دقیقاً عین خوابم. توی خوابم هم هم برف می‌بارید.
چه کابوسی بود!
داشتم نوا رو توی لباس عروس می‌دیدم؛ لباسش سفید نبود آبی فیروزه ای بود، آخ که چقدر بهش می‌اومد! یه پسر هم کنارش بود اما چهره‌ش مشخص نبود. نوا توی اون لباس چه ماهی شده بود خدایا! بوی عطرش هنوز هم تو مشامم هست.
رفتم جلو، دستام رو باز کردم تا بغلش کنم، تا ببوسمش، تا بچسبونمش به سینه و قلبم؛ اما از خواب پریدم.
با یادآوری اون لحظه قلبم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : الهه پورعلی

الهه پورعلی

رفیق جدید انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
62
پسندها
327
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #12
تا نزدیکای صبح همونجا تو بالکن نشستم.
دیگه خواب هم به چشمم نیومد و همونطور به برفا که گاهی زیاد و بزرگ می‌شدن، گاهی هم ریز ریز می‌باریدن، خیره شدم.
گرگ و میش صبح بود که رفتم داخل اتاق، بدنم یخِ یخ بود و از سرمای هوا خشک شده بود.
روی تخت دراز کشیدم و نفهمیدم کی خوابم برد.
صبح با تن داغ و صدای گرفته که ناشی از سرمای دیشب بود از خواب بیدار شدم.
تنها کاری که یکم آرومم می‌کرد خوندن بود.
با اون بی‌حالی گیتارو گرفتم دستمو با حرص زدم.
"الو عشقم کجایی
با کی نشستی
حالت چطوره
تو آروم یا مستی
الو عشقم کجایی
من خوابت رو دیدم
یه تار موتو به دنیا نمی‌دم
خوابتو دیدم
خواسم ببوسمت
از خواب پریدم
بازم نبودی و اشکام چکیدن
خوابتو دیدم
تو خواب عزیزم یارت رو دیدم
دیدم تو هم دوسش داری شدیدن
خوابتو دیدم
اونم چه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : الهه پورعلی

الهه پورعلی

رفیق جدید انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
62
پسندها
327
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #13
دیگه از دست آسام خسته‌م
منو زخم عمیقو
منو شاهرگو تیغو
منو خط کشیای رو دستم
منو هق هقو یادت
منو دلی که می‌خوادت
منو تنها گذاشتی می‌ترسم
الو عشقم کجایی
الو عشقم کجایی
الو عشقم کجایی
با کی نشستی
حالت چطوره
تو آروم یا مستی
الو عشقم کجایی
من خوابت رو دیدم
یه تار موتو به دنیا نمیدم
خوابتو دیدم
خواسم ببوسمت
از خواب پریدم
بازم نبودی و اشکام چکیدن
خوابتو دیدم
تو خواب عزیزم یارت رو دیدم
دیدم تو هم دوسش داری شدیدن
خوابتو دیدم
اونم چه خوابی
پوشیده بودی یه پیرهن آبی
ست کرده بودی طبق سلیقه‌م
زده بودی رولتریک خریدم
چه ست قشنگی
پیرهن آبی و چشای رنگی
بی‌معرفت رفت
نزد یه زنگی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : الهه پورعلی

الهه پورعلی

رفیق جدید انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
62
پسندها
327
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #14
خوابشو دیدم
چه خواب قشنگی
من شبا اینجا مستم
دیگه از دست آسام خسته‌م
منو زخم عمیقو
منو شاهرگو تیغو
منو خط کشیای رو دستم
منو هق‌هقو یادت
منو دلی که می‌خوادت
منو تنها گذاشتی می‌ترسم
الو عشقم کجایی
الو عشقم کجایی
الو عشقم کجایی
با کی نشستی
حالت چطوره
تو آروم یا مستی
الو عشقم کجایی
من خوابت رو دیدم
یه تار موتو به دنیا نمیدم
خوابتو دیدم
خواسم ببوسمت
از خواب پریدم
بازم نبودی و اشکام چکیدن
خوابتو دیدم"

با زدن گیتار انگار روح به بدنم برمی‌گشت درسته که از دلتنگیم چیزی کم نمی‌شد اما تنم جون تازه‌ای می‌گرفت.
گیتارو گذاشتم رو میزو بلند شدم. رفتم جلوی آینه، نگاهی به صورتم انداختم ریشای بلندم روی صورتم زار میزد.
قیافه‌م به کل عوض شده بود، کجا بود فرحانی که دم از انتقام میزد؟
اگه می‌دونستم کار به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : الهه پورعلی

الهه پورعلی

رفیق جدید انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
62
پسندها
327
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #15
لعنت به من که هر کاری کردم، خودم کردم.
جعبه قرصامو برداشتم و از اتاق رفتم بیرون، باید بعد صبحونه قرص می‌خوردم.
صبحونه که چه عرض کنم، ترلان خونه نبود تا به زور یه چیزی بهم بخورونه، خودم هم حالشو نداشتم، یخچالو باز کردم و یه تیکه کیک کوچیک گذاشتم دهنم.
قرصامو که خوردم روی مبل دراز کشیدم و رفتم تو فکر، تولد نوا نزدیک بود چقدر دلم می‌خواست باز براش تولد بگیرم. سورپرایزش کنم و بگم که برای همیشه عاشقت می‌مونم.
اما من با نامردی تمام اونو از خودم رونده بودمش.
یاد گریه‌ش افتادم اخم روی پیشونیم نشست. گریه می‌کرد و می‌گفت؛ «مگه من چیکارت کردم چرا می‌خوای ولم کنی.» دستامو گذاشتم روی سرمو فشار دادم.
می‌گفت؛ «تو که دوستم نداشتی چرا عاشقم کردی؟ لعنتی! من همه دنیا رو به پات می‌ریختم کاش نمی‌رفتی!»
اشک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : الهه پورعلی

الهه پورعلی

رفیق جدید انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
62
پسندها
327
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #16
انگار که چشمش افتاد به پام چون سریع گفت:
- با پات چیکار کردی؟ صبر کن برم دستمال بیارم.
رفت سمت میزو دستمال اُوُرد و با لبخند گفت:
- منو باش اومده بودم یه چیز دیگه بهت بگم با دیدنت اصلاً یادم رفت.
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
- چی؟ بگو.
همونطور که داشت خون پامو پاک می‌کرد گفت:
- عروسی دعوتیم پسر، عروسی بهترین رفیقمون.
هنوز متوجه نشده بودم که خودش گفت:
- محسن داره عروسی می‌کنه.
پوزخند نشست روی لبم. براش خوشحال بودم اما به همه حسودیم می‌شد؛ چرا اونا باید به عشقاشون می‌رسیدن و من نه؟
با یادآوری اینکه چند روز دیگه هم عقدو عروسی ترلانه لبخند محوی نشست روی لبم.
امیر آروم گفت:
- ببینم قرصاتو نمی‌خوری؟
با اخم زل زدم تو چشاش:
- چرا می‌خورم.
دوباره گفت:
- پس چرا حالت اینجوری بود؟ باید یه بار دیگه بریم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : الهه پورعلی

الهه پورعلی

رفیق جدید انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
62
پسندها
327
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #17
پوزخندی زدم و گفتم:
- بشین بریم بی‌خیال.
بی‌حرف نشست و ماشینو روشن کرد.
رسیدیم دانشگاه و از ماشین پیاده شدیم. هنوز وقت داشتیم، رفتیم سمت بوفه و امیر چندتا کیک و آبمیوه گرفت و گفت:
- یادم رفت تو خونه بهت صبحونه بدم، تو که چیزی نمی‌خوری عین بچه‌ها باید بهت برسم.
با قدردانی نگاش کردم که گفت:
- ببین به خاطر تو به گیسو گفتم خودش بیاد، قرار بود برم دنبالش.
ناراحت جواب دادم:
- ای بابا می‌رفتی خب، من‌ که مهم نبودم.
اخم کرد و گفت:
- تو عین داداشمی دیوونه! گیسو نامزدمه دیگه دوستم نیست که از دستم عصبی بشه!
ادامه داد:
- راستی فرحان محسن می‌گفت عروسی رو با تولد سمیرا تو یه روز انداخته، یادت باشه موقع رفتن کادو تولد بگیریم.
یاد پارسال افتادم که رفتیم تولد سمیرا، محسن براش جشن گرفته بود. اون موقع نوا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : الهه پورعلی

الهه پورعلی

رفیق جدید انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
62
پسندها
327
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #18
سمیرا به جمعمون پیوست و پیش گیسو نشست.
مشغول پچ‌پچ شدن، نمی‌دونم چرا هر از گاهی اسم نوا می‌شنیدم. سمیرا آروم داشت می‌گفت:
- جدی میگی؟
وقتی دیدن دارم نگاشون می‌کنم صداشونو کم کردن و دیگه چیزی نشنیدم.
شاید امیر با گیسو درمورد رابطه منو نوا حرف
زده بود و الان گیسو داشت برا سمیرا تعریف می‌کرد، شایدم... .
چه می‌دونم اصلاً بذار همه بدونن. بذار بدونن من چه اشتباه بزرگی کردم.
شاید یه روز به گوش نوا رسید و برگشت پیشم، اما زهی خیال باطل!
ارشیا با سردی نگام می‌کرد. همون موقع‌هام می‌فهمیدم چشمش دنبال نواست، الانم همینطور بود. حتی روزای اولی که با نوا کات کرده بودم، یه روز خفتم کرد و کلی بدو بیراه بارم کرد و گفت:
- توی کلمه نامربوط اگه نمی‌خواستیش چرا عاشقش کردی؟ لیاقتشو نداشتی تو، نه خودت نگهش داشتی نه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : الهه پورعلی

الهه پورعلی

رفیق جدید انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
62
پسندها
327
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #19
حرفشو قطع کرد، می‌دونست متنفرم از اینکه اسم بدی رو مادرم بذاره، چون اون پاک بود؛ از همه لحاظ، ولی بابای نامردم فکر می‌کرد اون شب با میل خودش کنار یه مرد دیگه بود.
با این فکرا صدام رفت بالا و بی‌فکر گفتم:
- اسم مادر منو به زبون کثیفت نیار، تو اونو کشتی! یادته که با کارات کشتیش. اون‌موقع منم مُردم، ادلانم کارای تو ازمون گرفت. تو دیگه پسری به اسم من نداری، این هزار بار!
با داد گفتم:
- بفهم!
یه دفعه با سیلی که به صورتم خورد گوشم سوت کشید. نایستادم و با قدمای تند از پله‌ها رفتم بالا و رفتم داخل اتاق.
درو قفل کردم و با وحشیگری هرچی دم دستم بودو لگدمال کردم. خسته که شدم نشستم رو زمین و به سقف خیره شدم، اصلاً من برا چی زنده بودم؟
***
نوا

- اصلاً دست خودم نیست، آقای دکتر.
پسره با اون هیکل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : الهه پورعلی

الهه پورعلی

رفیق جدید انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
62
پسندها
327
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #20
مشتی حواله بازوش کردم، ملیسا که روی صندلی منتظر ما نشسته بود گفت:
- آهای منو یادتون رفت.
نیما با خنده برگشت سمتش و گفت:
- نه قربونت برم، مگه میشه؟
و رفت سمت ملیسا.
با حسودی داشتم نگاشون می‌کردم. چرا باید فرحان منو با اون همه تحقیر ول می‌کرد اونوقت همه به عشقشون می‌رسیدن.
باز تو دلم فرحانو لعنت فرستادم و بی‌میل با خودم گفتم:
- آقا فرحان منم فراموشت می‌کنم حالا می‌بینی، طوری فراموشت می‌کنم که اگه بعداً دیدمت قیافه‌تم یادم نباشه.
اخمامو باز کردم و با حفظ ظاهر همراه نیما و ملیسا رفتیم سمت ماشین.
نیما گفت:
- خب خانوما می‌خوام ببرمتون یکم بگردیم ببینیم دنیا دست کیه.
ملیسا با ناز گفت:
- آی گفتی عشقم! یه ماه بیشتر شده اومدیم اینجا ولی هنوز خوب نگشتیم.
نیما گفت:
- پس تا شب درخدمتتونم، خوبه؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : الهه پورعلی

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا