• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان | ماها کیازاده کاربر انجمن یک رمان

pen lady

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
22/12/23
ارسالی‌ها
206
پسندها
1,018
امتیازها
6,613
مدال‌ها
8
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
مادرش ترسیده با صورتی پر از اشک عقب رفت و تندتند کلمات را پشت هم چید:
- چی شده عزیزم؟ دلم هزار راه رفت!
چشمش که به خون خشک‌شده‌یِ روی لباس آریا افتاد، باری دیگر صدای گریه‌اش بلند شد. دستانش را مشت کرد و همان‌طور که به سی*ن*ه‌ی پسرش می‌کوبید، نالید:
- مگه قرار نبود که دیگه دعوا نکنی تو بهم قول داده‌بودی آریا... تو قول دادی... .
آریا آرام و با خونسردی مشت‌های کوچک مادرش را گرفت و بوسه‌ی روی آن نشاند و با گوشه‌ی چشم اشاره‌ای به درون ماشین کرد، زمزمه‌مانند گفت:
- نمی‌خواستم دعوا کنم مامان، به‌خاطر اون مجبور شدم.
نازنین هق‌هق‌کنان با لبی آویزان همان‌طور که دستانش در پنچگان پسرش اسیر بود، به‌جلو خم شد و نگاهش را به درون ماشین دوخت. با دیدن دختری که در جاپایی فرو رفته و صورتش را با دستانش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : pen lady

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 3)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا