- تاریخ ثبتنام
- 29/12/20
- ارسالیها
- 593
- پسندها
- 2,208
- امتیازها
- 12,773
- مدالها
- 14
- سن
- 19
سطح
11
- نویسنده موضوع
- #171
دود سیگار بین انگشتانش را با پوزخند بیرون فرستاد و گفت:
- منم فکر نمیکردم بعد قولی که بیست و یک سال پیش بهم دادی بخوای از پشت بهم خنجر بزنی استفانی، یا بهتره بگم خانم کارآگاه اسکاتلندیارد.
استفانی اینبار اخم ریزی به چهره او کرد و خواست چیزی بگوید که آسانسور دوباره متوقف شد و یک زوج جوان وارد شدند.
به ناچار سکوت کرد و حرفی که در دلش گیر کرده بود را قورت داد. وقتی به طبقه پنجم رسیدند بازویش اسیر دست سباستین شد و همراه او از آسانسور خارج شد.
- من اگه...
هنوز بیشتر از دو کلمه را بر زبان نیاورده بود که به بازویش فشار وارد شد.
- هیس! ساکت شو دو دقیقه، ممکنه کسی تو راهرو باشه.
سمت اتاق انتهای سالن رفت و استفانی را هم دنبال خودش کشاند.
وقتی واردش شد چراغهایش را روشن کرد و در را...
- منم فکر نمیکردم بعد قولی که بیست و یک سال پیش بهم دادی بخوای از پشت بهم خنجر بزنی استفانی، یا بهتره بگم خانم کارآگاه اسکاتلندیارد.
استفانی اینبار اخم ریزی به چهره او کرد و خواست چیزی بگوید که آسانسور دوباره متوقف شد و یک زوج جوان وارد شدند.
به ناچار سکوت کرد و حرفی که در دلش گیر کرده بود را قورت داد. وقتی به طبقه پنجم رسیدند بازویش اسیر دست سباستین شد و همراه او از آسانسور خارج شد.
- من اگه...
هنوز بیشتر از دو کلمه را بر زبان نیاورده بود که به بازویش فشار وارد شد.
- هیس! ساکت شو دو دقیقه، ممکنه کسی تو راهرو باشه.
سمت اتاق انتهای سالن رفت و استفانی را هم دنبال خودش کشاند.
وقتی واردش شد چراغهایش را روشن کرد و در را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش