- تاریخ ثبتنام
- 28/7/23
- ارسالیها
- 895
- پسندها
- 5,933
- امتیازها
- 22,273
- مدالها
- 20
- سن
- 24
سطح
14
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #31
ساحل بیفکر میگوید:
- شاید توهم زدی!
همه تیز نگاهش میکنند که آرام میخندد و حرفش را تصحیح میکند:
- چیزه... قصد بیاحترام نداشتم.
دلوین بلافاصله میگوید:
- حدست هم اشتباهه؛ چون اگه قرار به توهم زدن باشه، یکیشون توهم میزد نه هردو همزمان!
امیر صندلی را کنار میکشد و بیتعارف مینشیند و سپس با لحنی شگفتزده میگوید:
- اگه توهم نیست، پس یعنی میتونه مثل پرنس چارمینگ و سفید برفی، دچار طلسم فراموشی شده باشین؟
دلوین بیتوجه به آنکه آنها غریبه هستند و هیچ صنمی با آنها نداریم، به امیر چشم غره رفت و گفت:
- مگه سریال یکی بود یکی نبود و تمِ دیزنی لنده؟
امیر شانهای بالا انداخت و به ظرف سالاد ناخنک زد و و گفت:
- چه میدونم خب... گفتم شاید اگه مثل چارمینگ و برفی هم رو ببوسن، همه چی یادشون...
- شاید توهم زدی!
همه تیز نگاهش میکنند که آرام میخندد و حرفش را تصحیح میکند:
- چیزه... قصد بیاحترام نداشتم.
دلوین بلافاصله میگوید:
- حدست هم اشتباهه؛ چون اگه قرار به توهم زدن باشه، یکیشون توهم میزد نه هردو همزمان!
امیر صندلی را کنار میکشد و بیتعارف مینشیند و سپس با لحنی شگفتزده میگوید:
- اگه توهم نیست، پس یعنی میتونه مثل پرنس چارمینگ و سفید برفی، دچار طلسم فراموشی شده باشین؟
دلوین بیتوجه به آنکه آنها غریبه هستند و هیچ صنمی با آنها نداریم، به امیر چشم غره رفت و گفت:
- مگه سریال یکی بود یکی نبود و تمِ دیزنی لنده؟
امیر شانهای بالا انداخت و به ظرف سالاد ناخنک زد و و گفت:
- چه میدونم خب... گفتم شاید اگه مثل چارمینگ و برفی هم رو ببوسن، همه چی یادشون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.