• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه هومرگ | دیاناس کاربر انجمن یک رمان

ماهی قرمز؛

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,922
پسندها
38,559
امتیازها
96,873
مدال‌ها
38
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #31
دستم را روی سختیِ میزِ چوبی فشردم. چشم‌هایم جایی روی جوراب‌های راه‌راهِ مشکی سفیدم قفل بود. پوست لبم را کندم. چرا نمی‌رفت؟ امروز برای شنیدن حرف‌هایش زیادی ضعیف بودم.
- با توأم! حرف بزن!
چه می‌خواست بشنود؟ مگر قانع میشد؟ نه او مرا می‌شنید و نه من دلیل قانع‌کننده‌ای داشتم. نفس خسته‌ای کشیدم و سرم را بالا بردم. خیره به چشم‌های خشمگین و غرانش، آرام گفتم:
- می‌خونم مامان.
بغض داشتم، حس می‌کردم توانی برای ادامه دادن ندارم. حس اضافی بودن، بی‌‌مصرف بودن و شکست، جای‌جایِ تنم را می‌خراشید. بغض گلویم را می‌فشرد؛ اما نمی‌خواستم اشکم را جلوی او به حراج بگذارم. صدای عصبی‌تر از قبلش، گوشم را خراشید.
- آره! همیشه می‌خونی!
و صدای قدم‌هایش و دری که کوبیده شد، کمی از جای پراندم. ترسیده و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ماهی قرمز؛

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 6)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا