تمرین نویسندگی تمرین نویسندگی کاربران (دوره‌ی هفتم) | انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Y.SALIMI❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 468
  • کاربران تگ شده هیچ

Y.SALIMI❁

میکسر انجمن + منتقد انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,732
پسندها
9,025
امتیازها
33,973
مدال‌ها
26
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #21
بالا سر جنازه همسرش ایستاده بود و با بهت به او نگاه میکرد، همین چند دقیقه پیش بود که همسرش برای خواب به همراه فرزند کوچکشان رفت، بعد از دقایقی صدای جیغ فرزندشان او را هراسان کرد، با عجله به سمت اتاق خواب رفت ، همسرش را در حالی دید که روی تخت دراز کشیده و تابلوی شیشه ای بالای تخت روی صورتش خورد شده و صورتش غرق در خون بود انگار آخرین نفس هایش را می‌کشید که خر خر کنان دست سمت گلویش برد و سپس مرگ را در آغوش کشید.
پیمان از شدت شوک اتفاق خشکش زده بود، باورش سخت بود که تا دقایقی پیش خندان بودند بابت فرزند جدیدشان شادی می‌کردند و حالا هم همسرش پر کشید هم فرزند نوشکفته اش.
دختر کوچک که ۲ سال بیشتر نداشت با گریه و جیغ به پاهای پدرش چسبید بود و با ترس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Y.SALIMI❁

Y.SALIMI❁

میکسر انجمن + منتقد انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,732
پسندها
9,025
امتیازها
33,973
مدال‌ها
26
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
نامِ متن: لوبیای شیرین
ژانر: درام، طنز
خلاصه: اِدی یه بدبخت‌بیچاره بیشتر نبود؛ با وجود خندهٔ بعضی‌ها.


ادی آروم و با طمأنینه فوت می‌کرد:
-فوت!... هه‌فوت... هه‌فوت...
ساعد‌هاش رو روی میز تکیه داده بود و با چشم‌های خیره، قاشقِ پلاستیکیِ پر از خوراکِ لوبیا رو فوت، و تلاش می‌کرد تا بخار‌ بلندشده ازش رو به سمت دیگه‌ای منحرف کنه.
لوبیا‌ها درشت، داغ، و خوش‌بو بودن و با هر بار فوت‌شدن به طرز وسوسه‌انگیزی توی قاشقِ گرد و آبی‌رنگ تکون می‌خوردن و می‌سریدن. اون لعنتی‌های زیبارو ادی رو وادار می‌کردن تا مدام آبِ دهنش رو قورت بده. فحشی داد و زیرِ لب به ناخودآگاهش یادآوری کرد:
-قاشقِ اول برای تو نیست اَبله!
با کشیده‌شدنِ گوشهٔ بافت‌اش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Y.SALIMI❁

Ellery

ویراستار انجمن + ناظر رمان
ویراستار انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/1/23
ارسالی‌ها
164
پسندها
930
امتیازها
5,063
مدال‌ها
9
سطح
8
 
  • #23
رمان نوروتوکسین
ژانر: جنایی، معمایی
خلاصه:
تا حالا چیزی درباره‌ی نوروتوکسین شنیدید؟ نوروتوکسین یه هورمون فلج کننده مغزی ‌. یه چیز خیلی خطرناک ولی جالب! داستان از اونجا شروع میشه که یسری از افراد گیر حلقه می‌افتند و مجبور می‌شن ادامه‌ی زندگیشونو توی خانواده نوروکسین ادامه بدن‌.‌ داستان درباره یک نفر نیست، راجب یه خانواده ده نفرست‌.‌‌‌ خانواده‌ی نوروتوکسین...


مقدمه:
زندگی آن چیزی نیست که ما آرزوی آن‌را کرده‌ایم‌.دقیقا همان چیزی‌ست که ما از آن می‌ترسیم‌.

Life is not what we wish it to be.This is exactly what we fear.

همین‌قدر دور‌!‌ همین‌قدر دست نیافتنی و همین‌قدر ترسناک...فقط کافی‌ست بفهمد از چه می‌ترسیم‌ تا نابودمان کند‌.

So far! So unattainable and so
scary...It just needs to...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ellery

موضوعات مشابه

عقب
بالا