- ارسالیها
- 1
- پسندها
- 3
- امتیازها
- 0
- نویسنده موضوع
- #1
نام شعر: پرنده بیبال
قلم: ویهان
قالب: شعر سپید
مقدمه:
گم گشته در خیابان شهرم
به دنبال آرامشی از جنس آدمی میگردم
هر چه جلوتر میروم
همچون کبوترها از من دور میشوند
در پشت پرده دوری یک پلی پیداست
با بستن چشمها و آزاد کردن خیالها
رسم و نگاری از زیبایی بهوجود میآورد
هر چه باشم من پر از ناگفتههای درونم
پر از ایهام زندگی کردن یا نکردن
خواستن یا نخواستن
رفتن یا ماندن
آدمی در آدمی به دنبال شادیست
هدف را روی زلفهای یار گره میزنیم
اما باد آورده را باد میبرد
من با فکر و غمم به اینجا رسیدهام
با چشمان بغضآلود هر صبح با خویش سخن میگویم
قلبم درد میگیرد از بس اشکهایم نقاشیام میکند
طرحی میان سفیدی و تاریکی
نقاش سیاهیاش را بیشتر میکند
دردی به جان رنج درونم اضافه شود
خسته که میشوم...
قلم: ویهان
قالب: شعر سپید
مقدمه:
گم گشته در خیابان شهرم
به دنبال آرامشی از جنس آدمی میگردم
هر چه جلوتر میروم
همچون کبوترها از من دور میشوند
در پشت پرده دوری یک پلی پیداست
با بستن چشمها و آزاد کردن خیالها
رسم و نگاری از زیبایی بهوجود میآورد
هر چه باشم من پر از ناگفتههای درونم
پر از ایهام زندگی کردن یا نکردن
خواستن یا نخواستن
رفتن یا ماندن
آدمی در آدمی به دنبال شادیست
هدف را روی زلفهای یار گره میزنیم
اما باد آورده را باد میبرد
من با فکر و غمم به اینجا رسیدهام
با چشمان بغضآلود هر صبح با خویش سخن میگویم
قلبم درد میگیرد از بس اشکهایم نقاشیام میکند
طرحی میان سفیدی و تاریکی
نقاش سیاهیاش را بیشتر میکند
دردی به جان رنج درونم اضافه شود
خسته که میشوم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر