- تاریخ ثبتنام
- 29/8/23
- ارسالیها
- 2,093
- پسندها
- 16,750
- امتیازها
- 42,373
- مدالها
- 21
سطح
25
- نویسنده موضوع
- #361
با «بفرمایید» هومان، من و مهری در کنار هم وارد شدیم. همزمان دست مهری را فشردم و لبخندی به او زدم. از دوپلهی ورودی خانه بالا رفته و در آستانهی در خانه با استقبال زنعمو روبهرو شدیم. بعد از ورود تا زمانی که به سالن خانه برسیم، هوشمند و نسیم هم دست در دست هم به استقبال ما آمدند. من که از بدو ورود دست مهری را رها کرده بودم، قبل از هر چیز دستان درهم قفل شدهی آنها توجهم را جلب کرد و بعد از آن همسن بودن آن دو، برخلاف اختلاف سنی فاحشی که من و مهری داشتیم. هوشمند دوسال از من بزرگتر بود، اما با موهای قهوهای روشن، پوست سفید و همچنین ژن جوان ماندن آذرپیها که او برخلاف من از آن بهره داشت، باعث شده بود جوانتر به نظر بیاید. همسرش هم که موهای صافش را باز گذاشته و فقط شال حریر صورتیرنگی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.