- تاریخ ثبتنام
- 17/8/24
- ارسالیها
- 75
- پسندها
- 245
- امتیازها
- 1,048
- مدالها
- 3
سطح
2
- نویسنده موضوع
- #51
در تصویرم نگاهم را به دستان خیسش دوختهام که هنوز دور اسکاچ ظرفشویی فشرده شدهاند.
- مربوط به شخصیتهاش میشه؟
- شخصیتهاش؟
و بعد پاسخ میدهد:
- نه، اون فقط یه شخصیت داره، چندشخصیتی که نیست.
نمیدانم چرا، اما این جواب برایم قانعکننده نیست.
- کی میتونم راجع بهش بفهمم؟
عرفان لحظهای درنگ میکند. بعد با لحنی که جای هیچ سوالی باقی نمیگذارد، میگوید:
- هر وقت که خودش بهت بگه.
آب همچنان از شیر سرازیر میشود اما حتی از دیدن تصویر جریان آب عاجزم. سکوت میان ما جاری میگردد و کسی نیز قصد شکستنش را ندارد. سری تکان میدهم و بدون گفتن کلامی از آشپرخانه خارج میشوم. زیرلب به این وضعیت لعنت میفرستم. همیشه سر از کار همه در میآوردم، اینکه چیز بزرگی وجود داشته باشد و کسی آن را به من نگوید، بسیار...
- مربوط به شخصیتهاش میشه؟
- شخصیتهاش؟
و بعد پاسخ میدهد:
- نه، اون فقط یه شخصیت داره، چندشخصیتی که نیست.
نمیدانم چرا، اما این جواب برایم قانعکننده نیست.
- کی میتونم راجع بهش بفهمم؟
عرفان لحظهای درنگ میکند. بعد با لحنی که جای هیچ سوالی باقی نمیگذارد، میگوید:
- هر وقت که خودش بهت بگه.
آب همچنان از شیر سرازیر میشود اما حتی از دیدن تصویر جریان آب عاجزم. سکوت میان ما جاری میگردد و کسی نیز قصد شکستنش را ندارد. سری تکان میدهم و بدون گفتن کلامی از آشپرخانه خارج میشوم. زیرلب به این وضعیت لعنت میفرستم. همیشه سر از کار همه در میآوردم، اینکه چیز بزرگی وجود داشته باشد و کسی آن را به من نگوید، بسیار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش