- تاریخ ثبتنام
- 17/8/24
- ارسالیها
- 75
- پسندها
- 245
- امتیازها
- 1,048
- مدالها
- 3
سطح
2
- نویسنده موضوع
- #31
در لحناش نه شوخی هست، نه ریشخند. سرد و واقعی. معدهام از ترس مچاله میشود.
- آدونیس بس کن!
انتظار داشتم بخندد، طعنه بزند، یا مثل همیشه حرف را عوض کند. اما این بار، در کمال تعجبم، بس میکند؛ اما جیغها قطع نمیشوند. شیون زنی که انگار در همسایگی آتش ما، پشت تاریکی شب، دردی را فریاد میزند.
آدونیس چوبهای بیشتری در آتش میاندازد و زمزمهوار میگوید:
- لازم نیست بترسی.
میخواهم پاسخ بدهم، اما ناگهان در میان شیونها، کلمهای فارسی میشنوم. کلمهای نامفهوم، اما آشنا. دلم یخ میزند. با هراس از جا میپرم:
- شنیدی؟ یه چیزی به فارسی گفت!
- پیوند، داری توهم میزنی. میدونی که صدای یه نوع جیرجیرکه و من دارم باهات شوخی میکنم.
من نیز پاسخ میدهم:
- و خودتم میدونی که توجیه علمی مسخرهایه!
- هر...
- آدونیس بس کن!
انتظار داشتم بخندد، طعنه بزند، یا مثل همیشه حرف را عوض کند. اما این بار، در کمال تعجبم، بس میکند؛ اما جیغها قطع نمیشوند. شیون زنی که انگار در همسایگی آتش ما، پشت تاریکی شب، دردی را فریاد میزند.
آدونیس چوبهای بیشتری در آتش میاندازد و زمزمهوار میگوید:
- لازم نیست بترسی.
میخواهم پاسخ بدهم، اما ناگهان در میان شیونها، کلمهای فارسی میشنوم. کلمهای نامفهوم، اما آشنا. دلم یخ میزند. با هراس از جا میپرم:
- شنیدی؟ یه چیزی به فارسی گفت!
- پیوند، داری توهم میزنی. میدونی که صدای یه نوع جیرجیرکه و من دارم باهات شوخی میکنم.
من نیز پاسخ میدهم:
- و خودتم میدونی که توجیه علمی مسخرهایه!
- هر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش