شعر مجموعه اشعار فرشته‌های کاغذی | سلامان کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع salaman
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 1,073
  • کاربران تگ شده هیچ

salaman

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/24
ارسالی‌ها
33
پسندها
841
امتیازها
4,790
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #11

آرام و بی صدا
با لبخندی ملیح
سلاخی میکنیم
آرزوهای از گور برخاسته را
برای کابوس امشب
 

salaman

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/24
ارسالی‌ها
33
پسندها
841
امتیازها
4,790
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
با گونه های خیسش
بر دفتر کاهی ته انباری
نوشته بود:
سوختم...
 

salaman

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/24
ارسالی‌ها
33
پسندها
841
امتیازها
4,790
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
در این غمگینِ بُهت زده
به تو می اندیشم
با چشمهای خسته از دیدن
به این امید که
صدای نفس هایت را بشنوم
در سپیده دمِ فردا
 

salaman

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/24
ارسالی‌ها
33
پسندها
841
امتیازها
4,790
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
شبیهِ پنجره‌ای تنها
که صبح با طلوع خورشید
و شب با طلوع ماه
روزگار می‌گذراند
به انتظار دیدارت
ثانیه‌ها را نفس میکشم
 

salaman

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/24
ارسالی‌ها
33
پسندها
841
امتیازها
4,790
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
دلخسته از تمامی بودن ها
آواز مرگ را سرودم
یعنی: خداحافظ.
پایان سرنوشت نحس
آغاز هجرت و کوچ
به نامتناهای هیچ

 
آخرین ویرایش

salaman

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/24
ارسالی‌ها
33
پسندها
841
امتیازها
4,790
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
و شب بود که سکوت کرد
در برابر این همه بغض
در این شب سنگدل
تنها صدای زوزه‌ی باد بود
که در دشت میپیچید
تا صدای اندوه و گریه‌ی
کودکی را خفه کند
و تا فردا
زمین این همه ظلم را
همچون
عشق یکطرفه

فراموش خواهد کرد
 

salaman

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/24
ارسالی‌ها
33
پسندها
841
امتیازها
4,790
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
پریدن از میان خاطرات
در دل سیاهی شب
و سوختنِ ابریشم
همه‌ی آنچه
احتیاج من است
 

salaman

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/24
ارسالی‌ها
33
پسندها
841
امتیازها
4,790
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
از سیاهی شب‌ها
پناه می‌آورند به
سپیدی دامنت
که بر آن نقشِ
گل‌های رُز
رقص میکنند
-پریان دل خون-
 

salaman

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/24
ارسالی‌ها
33
پسندها
841
امتیازها
4,790
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
و سرنوشت‌مان
کبودی بود
از صورت تا روزگار
و حتی

آسمان چشمایت
 

salaman

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/24
ارسالی‌ها
33
پسندها
841
امتیازها
4,790
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
لحظه‌ها را خط میزنم
مثل اسمم
که از حافظه‌ات خط خورده
ولی من همچنان
خط چشم‌هایت را
از حفظم
هرچند مشغول باشند
به دلبریِ غیر
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا