• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان ما شماره‌ایم! | مارال رشیدی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع maraly0_0r
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 790
  • کاربران تگ شده هیچ

maraly0_0r

گوینده انجمن
گوینده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
9/9/22
ارسالی‌ها
94
پسندها
596
امتیازها
3,713
مدال‌ها
7
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
ما شماره‌ایم!
نام نویسنده:
مارال رشیدی
ژانر رمان:
#ترسناک #علمی_تخیلی
کد رمان: 5732
ناظر: MAHLA.MI MAHLA.MI

خلاصه:
گروهی از بزهکاران خسته و بی حوصله به عنوان بخشی از یک بازی برای زنده ماندن به ساختمانی منتقل می‌شوند؛ اینجا یک نبرده یا در واقع مسابقه‌ای بین مرگ و زندگیست!
در این میان آنها مجبور به وضع کردن قانون‌هایی هستن تا از نظر احساسی کمتر آسیب ببینن... فقط نیاز دارن تا قربانی کمتری بدن اما... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : maraly0_0r

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,118
پسندها
23,609
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
سطح
30
 
  • #2
تایید رمان.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AROOS MORDE

maraly0_0r

گوینده انجمن
گوینده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
9/9/22
ارسالی‌ها
94
پسندها
596
امتیازها
3,713
مدال‌ها
7
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه
ترس واژه‌ای جادویی، مخلوطی از احساسات که گاهی با امید همراه هست... آره درست شنیدی، ترس همراه با امید فقط باید بدونی که امید رو میشه هرجایی پیدا کرد.
حتی توی این اتاق‌های تاریک، ما خودمون نمی‌دونیم اینجا چه‌خبره ولی همراه هر ترسی یه امیدی هست.
یعنی قراره از اینجا فرار کنیم؟
کی می‌دونه شاید بتونیم... شاید هم بمیریم؛ اینجا مرگ یکی از دوستامونه، گاهی حتی به اونم راضی اما یه امیدی پیدا میشه در آخرین لحظات...
اینجا مسابقه امید و ترس و مرگ و گاهی هیجانه...
باید ببینیم کدوم برنده میشه؟... یعنی می‌تونیم فرار کنیم؟... خب اگه می‌تونی فرار کن!
تَق... تَق... تَق
صدا های زیاد اما یکی بیشتر از همه این یعنی شروع کنین وگرنه می‌میرین، می‌پرسی جنگه؟... نه این صدای سرنوشت امروزته که میگه تن لشت رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : maraly0_0r

maraly0_0r

گوینده انجمن
گوینده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
9/9/22
ارسالی‌ها
94
پسندها
596
امتیازها
3,713
مدال‌ها
7
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
رامونا با عجله بلند شد و به سمت کولش که چندی قبل درآورده بود رفت و شروع کرد به چک کردن وسایلش:
- وای نیستش...
با چشم‌های از حدقه بیرون زده به حرکاتش نگاه می‌کردیم که دوباره به جایی که نشسته بود و شب خوابیده بود رفت و درحالی که انگار دنبال گشتن چیزی بود اشک‌هاش روی گونه‌های همیشه سرخش راه خودش رو باز کرد سانیار که دیگه تاقت نگاه کردن و نداشت به سمتش رفت و با نگرانی که همیشه نسبت به رامونا داشت گفت:
- خوبی... چیزی گم کردی؟
رامونا که سرش پایین بود و هنوز داشت میگشت یک‌آن سرش را به بالا آور و با نگاهی که قرق در اشک و قرمزی چشم بود به سانیار خیره شد سانیار دستی به سمتش برد تا آرومش کند که صدای گریه‌اش بالا رفت و با فین فین گفت:
- گردنبندم نیست...
دوباره مثل دیوانه‌ها روی زمین رو می‌گشت که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : maraly0_0r

موضوعات مشابه

عقب
بالا