فراخوان معرفی رمان‌های درحال تایپ

[م . اسماعیلی]

مطلوب | رمان غم جاودان | م. اسماعیلی کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 5599 ناظر: @asalezazi سطح: مطلوب خلاصه : قصه روزهای زندگی دانیال، پسر جوانی که دردها و رنج‌های اجتماع را از پشت لنز دوربین عکاسی‌اش شکار می‌کند، غافل از اینکه تمام آلام زندگی خودش بی‌هیچ کم و کاستی پیش روی چشم‌هایش آشکار می‌شود و او را به گذشته دوری پرتاب می‌کند که غم به روی غم‌هایش...

forum.1roman.ir

 

[Abra_.]

در حال تایپ | رمان محابا (تمنا) | کار گروهی کاربران انجمن یک رمان

کد رمان: 5716 ناظر رمان: @❥لیلیِ او خلاصه: گاه خیالاتی در سر داری که می‌خواهی با تمام وجودت، آن‌ها را از ذهنت بیرون بکشی و در واقیعت احساسش کنی؛ هزاران بار آرزو می‌کنی، گاه می‌شود و گاهی هم نه! اما فرقی نخواهد داشت؛ حتی اگر آرزویت برآورده شود، زمانی می‌رسد که دوباره آرزو می‌کنی کاش تمام این...

forum.1roman.ir

در حال تایپ | رمان رفته بود که بماند | حنانه قانعی کاربر انجمن یک رمان | Page 2

کد رمان: 5658 ناظر: @❥لیلیِ او رابطه‌ای بی‌دوام و عاشقانه‌ای نافرجام، هیچکس از پایان داستان خود خبر ندارد، نمی‌داند که عشق چه سرنوشتی برایش رقم خواهد زد در این راه دو سر مجهول. عارف همه‌‌ی توان خود را در این راه می‌گذارد عشقی که سرنوشت او را تغییر می‌دهد و زندگی او را با هیاهو آشنا می‌کند؛ راهی...

forum.1roman.ir

 

[m._.r]

موضوع 'رمان جبران مافات | حنانه شیرزاد کاربر انجمن یک رمان' در حال تایپ | رمان جبران مافات | حنانه شیرزاد کاربر انجمن یک رمان

 

[Edward]

ویژه | رمان در هم گسیخته | ادوارد کاربر انجمن یک رمان | Page 4

کد رمان: 5584 ناظر: @asalezazi سطح: ویژه خلاصه: من کشته شدم... به‌دست تنها دوستی که توی زندگیم داشتم...کسی که با تمام وجودم بهش اعتماد داشتم برای همین اعتماد اون رو به تخت سلطنت نشوندم. ولی اون بدون هیچ رحمی من رو کشت. چون عاشق زنی شدم که پادشاه اون رو زندانی کرده بود و حاضر نبود حتی به...

forum.1roman.ir

 

[T A V A N]

در حال تایپ | رمان سقوط حقیقت | تاوان کاربر انجمن یک رمان

کد رمان:5678 ناظر رمان: Abra_. خلاصه: وقتی می‌خواهی فردی باشی که خونی ریخته نشود، خودت مجبور می‌شوی که به همچین کار خطرناکی یعنی قتل دست بزنی. من نمی‌خواستم این گونه باشم، فقط می‌خواستم زنده بمانم؛ اما آن‌ها بودند که مرا در چنین موقعیتی قرار دادند و تبدیل به قاتلی بی‌رحم کردند. حال با چنین...

forum.1roman.ir

 

[الـی.کـا]

در حال تایپ | رمان در امتداد بامداد | الی.کا کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 5569 ناظر: Ghasedak. _بسم الله الرحمٰن الرحیم_ خلاصه: نگار آگاهانه پا در مسیری پر چالش می‌گذارد. برای حفظ آینده‌یشان و علی‌رغم سختی‌هایی که پیش رویش است، سعی دارد تنها دارایی‌هایش، یعنی دو فرزندش را از آن محیط نامطلوب و آشفته نجات دهد. هم‌ سو است با کسی که به فاصله‌ی چندین کیلومتر...

forum.1roman.ir

 

['Payiz']

در حال تایپ | رمان به خاطر پاییز | عسل حمیدی کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 5498 ناظر: Sara_D خلاصه: دخترکی از جنس آرامش که ناآرامی مهمان خانه‌اش می‌شود و بهای سنگینی را می‌پردازد. بهایی که هرکسی نمی‌تواند آن را به دوش بکشد؛ اما دخترک باید آن را حمل کند، حداقل کاری که برای جبران می‌تواند انجام دهد. به خاطر تنها دارایی‌اش. به خاطر پاییز... .

forum.1roman.ir

 

[haniehsh]

سلام به همه‌ی شما نویسندگان عزیز

لطفاً لینک رمان‌های در حال تایپ خود را برای انتشار در کانال تلگرامی یک رمان به آدرس ( یک رمان؛ حآمیِ نویسندگان ) برای ما در همین تایپک ارسال کنید.
ما مشتاقانه منتظر خواندن آثار شما هستیم^^
نکته: رمان‌های دارای تگ، نویسندگان رنک‌دار، رمان‌هایی با بازدید بالا و رمان‌های نقد شده در اولویت قرار دارد.
برای معرفی رمان‌های بدون تگ باید پنج صحفه پارت‌گذاری انجام شده باشد.


تیم مدیریت انجمن...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[سارابـهار❁]

در حال تایپ | رمان دریچه وهمِ ماهوا | سارا بهار کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 5689 ناظر: @L.latifi❁ خلاصه: ماهوا در دوزخِ زندگی‌اش، جایی که نه امیدی است و نه نوری برای راهیابی؛ آن‌چنان غرق شده که حتی از نجات خود نیز ناامید می‌شود. تنها و در جستجوی قطره‌ای زندگی، ناگهان دریچه‌ای به آن‌سوی دنیاها باز می‌شود؛ حالا او در میان سحر و جادو، باید به دنبال راه نجات...

forum.1roman.ir

 

[سارابـهار❁]

در حال تایپ | رمان اِل تایلر | سارا بهار کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 5735 ناظر: @L.latifi❁ «یاارحم‌الراحمین» خلاصه: دو گونه، هر دو اسیرِ طلسمی تاریک و مبهم! لایکنتروپ‌هایی که در هیچ‌ یک از شب‌های ماهِ کامل تبدیل به گرگِ درون‌شان نمی‌شوند و خون‌آشام‌هایی که با برخوردِ نور آفتاب و حتی نورِ کم‌سوی مهتاب، می‌سوزند! در این بین، همه‌چیز به‌دست مخلوقی...

forum.1roman.ir