- تاریخ ثبتنام
- 13/8/21
- ارسالیها
- 362
- پسندها
- 2,001
- امتیازها
- 12,063
- مدالها
- 9
- سن
- 25
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #41
سکوت کوتاهی میان جو سخنانمان افکارمان را به بحث قبلی سوق داد. رقص انگشتم روی شیشهی بخارگرفتهی ماشین با سوال بعدیام همراه گشت:
- چرا زنش مرده؟
ساغر تکانی خورد و نفسش را بیرون فرستاد:
- تصادف کرده. من از طریق زنش باهاش ارتباط داشتم ولی بعد مردن اون دختر ...
سنگینی سرم را از شانهاش کاستم و به پشتی صندلی تکیه دادم و وسط جملهاش پرسیدم:
- چجوری؟ دوستت بود؟
نگاهی به چهرهام کرد و رو به راننده گفت :
- آقا ما این وسط مسطها پیاده میشیم.
به اطراف چشم سپردم و جز مغازه های رنگارنگ چیزی مشاهده نکردم. کرایه تاکسی را پرداخته و از ماشین پیاده شدیم.
پسر نوجوانی با دیدن ساکهایمان به سمتمان دوید و تند تند شروع به تعریف کرد:
- اگه دنبال جای مناسبید یه ویلا دارم دنج مخصوص تعطیلات، رو به دریا، ویو...
- چرا زنش مرده؟
ساغر تکانی خورد و نفسش را بیرون فرستاد:
- تصادف کرده. من از طریق زنش باهاش ارتباط داشتم ولی بعد مردن اون دختر ...
سنگینی سرم را از شانهاش کاستم و به پشتی صندلی تکیه دادم و وسط جملهاش پرسیدم:
- چجوری؟ دوستت بود؟
نگاهی به چهرهام کرد و رو به راننده گفت :
- آقا ما این وسط مسطها پیاده میشیم.
به اطراف چشم سپردم و جز مغازه های رنگارنگ چیزی مشاهده نکردم. کرایه تاکسی را پرداخته و از ماشین پیاده شدیم.
پسر نوجوانی با دیدن ساکهایمان به سمتمان دوید و تند تند شروع به تعریف کرد:
- اگه دنبال جای مناسبید یه ویلا دارم دنج مخصوص تعطیلات، رو به دریا، ویو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.