- تاریخ ثبتنام
- 15/12/24
- ارسالیها
- 162
- پسندها
- 553
- امتیازها
- 2,863
- مدالها
- 5
سطح
5
- نویسنده موضوع
- #161
تقهای به در زدم و منتظر شدم.
- بیا تو.
در رو باز کردم و داخل اتاق رفتم. کاوه انگار با اومدن من پیراهنش رو پوشیده بود چون داشت روی شلوارش مرتبش میکرد.
- جانم چی شده؟
گوشی رو روی میز کامپیوترش گذاشتم و نگاهش کردم.
- این... رو میز من بود. تو گذاشتیش؟
بلند شد و اومد سمتم و با تعجب گوشی رو برداشت و نگاهش کرد.
- آره من گذاشتم. چطور؟ مشکلی داره؟
- چرا؟ من... آخه گوشی لازم ندارم.
لبخند زد و سمتم گرفت.
- گوشی رو همه لازم دارن.
- اما این واقعاً زیاده. نمیتونم قبولش کنم.
دستم رو آروم گرفت و خودش جعبه رو توی دستم گذاشت.
- باشه بعداً ازت پسش میگیرم خوبه؟
ته دلم دوست نداشتم اینجوری هم بگه! واقعاً مرض داشتم.
- خب چه کاریه؟ من گفتم از اول نمیخوامش.
دوباره سمتش گرفتم که آروم دستم رو به سمت خودم پس...
- بیا تو.
در رو باز کردم و داخل اتاق رفتم. کاوه انگار با اومدن من پیراهنش رو پوشیده بود چون داشت روی شلوارش مرتبش میکرد.
- جانم چی شده؟
گوشی رو روی میز کامپیوترش گذاشتم و نگاهش کردم.
- این... رو میز من بود. تو گذاشتیش؟
بلند شد و اومد سمتم و با تعجب گوشی رو برداشت و نگاهش کرد.
- آره من گذاشتم. چطور؟ مشکلی داره؟
- چرا؟ من... آخه گوشی لازم ندارم.
لبخند زد و سمتم گرفت.
- گوشی رو همه لازم دارن.
- اما این واقعاً زیاده. نمیتونم قبولش کنم.
دستم رو آروم گرفت و خودش جعبه رو توی دستم گذاشت.
- باشه بعداً ازت پسش میگیرم خوبه؟
ته دلم دوست نداشتم اینجوری هم بگه! واقعاً مرض داشتم.
- خب چه کاریه؟ من گفتم از اول نمیخوامش.
دوباره سمتش گرفتم که آروم دستم رو به سمت خودم پس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.