- تاریخ ثبتنام
- 19/7/25
- ارسالیها
- 283
- پسندها
- 30
- امتیازها
- 528
- مدالها
- 2
سطح
1
- نویسنده موضوع
- #11
«شهر»
شهر است و پُر ز صدای هزار خواهش کور
که سقف آینه را هم شکسته با زنگ نور
هجوم پنجرهها بر دیوارهای خسته
نفس، اسیر غبار و دل، اسیر عبور
رهگذری که به چشمان خویش شک دارد
و کوچهها همه در زخم خاطرات جسور
چراغها همگی م*س*ت دود و بیپناهی
که در غروب به رقصند بیهدف، بیسُرور
و من میان هجوم خیابان بیرحم
پُر از نگاه غریب و پُر از سکوت صبور
به خویش میگویم: «ای دل! در این هزارتو»
بیا به خانهی درونت، که خانه هست و حضور
شهر است و پُر ز صدای هزار خواهش کور
که سقف آینه را هم شکسته با زنگ نور
هجوم پنجرهها بر دیوارهای خسته
نفس، اسیر غبار و دل، اسیر عبور
رهگذری که به چشمان خویش شک دارد
و کوچهها همه در زخم خاطرات جسور
چراغها همگی م*س*ت دود و بیپناهی
که در غروب به رقصند بیهدف، بیسُرور
و من میان هجوم خیابان بیرحم
پُر از نگاه غریب و پُر از سکوت صبور
به خویش میگویم: «ای دل! در این هزارتو»
بیا به خانهی درونت، که خانه هست و حضور