• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان جنون یک جن | مجتبی رحیمی کاربر انجمن یک‌رمان

  • نویسنده موضوع parvazii
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 668
  • کاربران تگ شده هیچ

parvazii

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
13/9/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
82
امتیازها
90
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
بخش هجدهم: نبرد نهایی در عمق تاریکی
بازگشت محمد و عمو شفیع به روستای بالان، آغاز یک سکوت پر از تنش بود. این بار، نه با ترس از ناشناخته، که با عزمی راسخ برای نبردی نهایی. بوی ناخوشایند اقلیما، در هوای روستا، این بار نه تنها یک وسوسه، که بویی از یک میدان نبرد بود. هر دو می‌دانستند که این آخرین شانس آن‌هاست. با رسیدن به آب‌انبار، پله‌های تاریک را یکی پس از دیگری پایین رفتند. هر قدم، آن‌ها را به اعماق تاریکی و به سوی حقیقت پنهان نزدیک‌تر می‌کرد.
در عمق آب‌انبار، هوا چنان سنگین بود که نفس کشیدن برایشان سخت شد. بوی تلخ و سوخته‌ای در فضا می‌پیچید. در میان تاریکی، اقلیما ظاهر شد. این بار، نه با چهره زیبای فریبنده‌اش، که با چهره واقعی‌اش: هیولایی با چشمانی سرخ و دهانی که از آن شعله‌های آتش بیرون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : parvazii

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا