- تاریخ ثبتنام
- 9/3/25
- ارسالیها
- 51
- پسندها
- 36
- امتیازها
- 73
- مدالها
- 1
سطح
0
- نویسنده موضوع
- #41
خانم جوانی بود که ظاهر آزادش به جو روستا نمیخورد؛ حدس میزدم برای طرحش به روستا آمده باشد.
پایین تخت، رو به مهدیه پرسیدم:
- بهتری؟
پر انرژی جواب داد:
- عالیم!
خوب بود. انرژیاش را دوست داشتم، احتمالا کمی درد را داشت ولی...
یک لحظه بود؛ در یک آن از گوشهی چشم سایهی سیالی را دیدم و پیش از آن که درست بفهمم چه اتفاقی میافتد، پسربچهای به خاطر سرعت زیادش به پایم برخورد و رد شد.
هنوز ثانیهای از این اتفاق نگذشته بود که صدای افتادن کیف کارتهایم روی سرامیکهای سفید درمانگاه، روح از تنم پراند.
- متین، مامان نباید این...
به سرعت برای برداشتن کیفکارتهایم برگشتم اما خانم میانسالی که گویا مادر آن بچه بود و کیفکارتهایم جلوی پایش پرت شده بود، سریعتر از من برای...
پایین تخت، رو به مهدیه پرسیدم:
- بهتری؟
پر انرژی جواب داد:
- عالیم!
خوب بود. انرژیاش را دوست داشتم، احتمالا کمی درد را داشت ولی...
یک لحظه بود؛ در یک آن از گوشهی چشم سایهی سیالی را دیدم و پیش از آن که درست بفهمم چه اتفاقی میافتد، پسربچهای به خاطر سرعت زیادش به پایم برخورد و رد شد.
هنوز ثانیهای از این اتفاق نگذشته بود که صدای افتادن کیف کارتهایم روی سرامیکهای سفید درمانگاه، روح از تنم پراند.
- متین، مامان نباید این...
به سرعت برای برداشتن کیفکارتهایم برگشتم اما خانم میانسالی که گویا مادر آن بچه بود و کیفکارتهایم جلوی پایش پرت شده بود، سریعتر از من برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.