- تاریخ ثبتنام
- 9/3/25
- ارسالیها
- 29
- پسندها
- 36
- امتیازها
- 40
سطح
0
- نویسنده موضوع
- #21
در حال باز کردن قفل تبلتش، بیمقدمه پرسید:
- رنگ مورد علاقهت چیه؟
ابروهایم بالا پریدند.
- چی؟!
خونسردانه، لیوان شیرکاکائویی از درون سینی برداشت و جلویم گذاشت.
بدیهی جواب داد:
- چرا تعجب میکنی؟ فقط یه احمقه که اموالش رو نمیشناسه!
چشمهایم ریز شدند.
- خیلی جدی نگرفتی؟
شانه بالا انداخت.
- آره، چون جدیه!
در حال تاب دادن قلمش ادامه داد:
- و اگه میخوای از لیست اموالم خارج بشی، محض اطلاعت باید بگم من کاملا به منطق دیگی که برای من نجوشه، میخوام سر سگ توش بجوشه، پایبندم!
انرژی زنانه که بماند، مهدیه انرژی انسانی هم نداشت! تودهی عظیمی از تشعشعات شیطانی بود.
- طوسی رو... احتمالا ترجیح میدم.
وقتی جواب میدادم، خط و نشانی نبود که در سرم برای محمدمهدی نکشیده باشم...
- رنگ مورد علاقهت چیه؟
ابروهایم بالا پریدند.
- چی؟!
خونسردانه، لیوان شیرکاکائویی از درون سینی برداشت و جلویم گذاشت.
بدیهی جواب داد:
- چرا تعجب میکنی؟ فقط یه احمقه که اموالش رو نمیشناسه!
چشمهایم ریز شدند.
- خیلی جدی نگرفتی؟
شانه بالا انداخت.
- آره، چون جدیه!
در حال تاب دادن قلمش ادامه داد:
- و اگه میخوای از لیست اموالم خارج بشی، محض اطلاعت باید بگم من کاملا به منطق دیگی که برای من نجوشه، میخوام سر سگ توش بجوشه، پایبندم!
انرژی زنانه که بماند، مهدیه انرژی انسانی هم نداشت! تودهی عظیمی از تشعشعات شیطانی بود.
- طوسی رو... احتمالا ترجیح میدم.
وقتی جواب میدادم، خط و نشانی نبود که در سرم برای محمدمهدی نکشیده باشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.