متون و دلنوشته‌ها |جملـــہ هآیـــی اَز یــڪ رمــآنــــی هـآ|

[R.FANAYI]

تازگی دیگر لب به قهوه نمی‌زنم،
خاطرت آن‌قدر تلخی دارد؛
که تلخیِ قهوه در نظرم هیچ باشد!

 

[Aram۱۴۰۰]

از کنار گذشته ساده نگذریم چون هرگز نمیگذره…

 

[کاظمی]

وگاهی دلم میخواد در لحظه هات غرق شوم...
آنقدر که نشوم حرفایشان را
آنقدر که دیگر صدای ترک های دلم کم شود ومحو.
و گاهی حرفا چه سنگین برایت تمام می شوند.

 

[HAKIMEH.MZ]

خسته ام از
هرچه درد بی درمان است.
هرچه درد عشق است و
هرچه درد پنهان است...

 

[HAKIMEH.MZ]

زندگی ساده است.
این آدم‌های پیچیده اند،
که زندگی را پیچیده کرده اند.

 

[HAKIMEH.MZ]

تو هرچقدر هم بخواهی منطقی باشی،
زندگی‌ات بی منطق است؛ چون آدم‌های اطرافت بی‌منطقند.
چراکه آدم‌ها تاثیر زیادی روی روند زندگی‌ات دارند....
و گند می‌زنند به تو و آن زندگی! -_-

 

[MasyhaHeidari]

آن قدر در منطق عالمان زیسته ام که
شیرینی دوست داشتن را نمی دانم

 

[~Deku]

سرنوشت مثل درختی میمونه که اول دانه بوده؛ بعد کم کم رشد کرده و ریشه در آورده، تا زمانی که چشماشو باز کنه و جوونه بزنه. در سرنوشت تمام افراد دوره ی کوری ای وجود داره که قبل از جوانه زدن بوده. اگه میخوای پذیرفته بشی، اگه میخوای به هدفت برسی، باید اول خودتو بپذیری؛ باید دوره جهالت خودتو قبول کنی. مطمئنا اگه دوران کوری خودتو نمیگذروندی، قرار نبود جوونه بزنی!

 

[فاطمه آماده]

هیچ وقت همه چیزت رو به کسی نگو حتی نزدیک‌ترین فرد زندگیت... .
چون بالاخره یه روزی یه جایی به روت میاره و از همون حرف‌هات بر علیه خودت استفاده میکنه... :)

 

[فاطمه آماده]

آرامشی می‌خواهم از جنس بودن
از جنس آغوش
از جنس او
از جنس چشم
آخ چشم...
فقط آن دو چشم...