متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعرکده اشعار طنز

  • نویسنده موضوع narcissus
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 240
  • بازدیدها 10,913
  • کاربران تگ شده هیچ

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #211
عباس خوش عمل کاشانی
یاران شـــــــــراب نــــــــاب برایم بیاورید
همـــــــراه آن کبــــــــــــــــــاب برایم بیاورید
گیــــــرم شـــــــراب خدمتتان نیست ، لااقل
یک بشکـــــــــــه فاضــــــلاب برایم بیاورید
تا چهره پوشم از همه حتی ز چشم خویش
روبنـــــــــــــده و نقــــــــــاب برایم بیاورید
حالا که دیگ رحمتتان گشتـــه باژگــــــون
یک بـــــــادیــــــه عـــــــذاب برایم بیاورید
ای دوستان رفتـــــه به حج زان دیار نور
سوغــــــات ، کشک ســـاب برایم بیاورید
آزادی ارچه نیست میسّــــر بـــــرایتــــان
میـــــــدان انقـــــــــــــــلاب برایم بیاورید
تا بر سبیــــل داعــــــش ملعون کنم نثار
ادرار شیـــــــخ و شــــاب برایم بیاورید
رایـــــانه ام ز قطره ی آبی شهید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #212
عباس خوش عمل کاشانی
چه خوش باشد نشستن در اتـــاقـــی
کنـــــار ســـاقــی سیمینــــه ســـــاقــی
به رخ روشن تر از بــــدر منیــری
هلالی رخ نــــه ، نـــی مـــه در محاقی
یکی قرص قمــــر ، قــامت چو شمشاد
نه لاغـــر مـــردنی ، نی گنــده چــــــاقی
سرِشب نـــوش کردن تا سحــرگـاه
ش*ر..اب از ســـاغـــر پــــر طمطــراقی
نه ترس از محتسب،نی خوف از شیـخ
بـــدون کمتـــرین اعمـــــال شــــــــاقی
کنار سفــره آنگــــه سیـــــخ کـردن
کبـــاب نــــاب و پختــــن بــــراجاقی
دو گـــرده نـــان داغ و چنـــــد فلفل
پیـــاز و دوغ و ریحـــان و سماقی
پس آنگــــه خواندن بیتی که اعراب
به لب دارنـــد در هـــر اتفــــاقی
همان بیتی که ... بگذارید خوانم
در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #213
عباس خوش عمل کاشانی
حسن جان!بوی سیبت را بنـــازم
کلیــــد تـــــــوی جیبت را بنــازم
فـــــراز قلّه ی قافی چو سیمرغ
بیا پائین کـــــــه شیبت را بنازم
***
تو با شیب ملایــــــم می توانی
گــــــرانی را کنی تحمیل بر ما
کلیــــدت توی قفل در شکسته
حوالت کن کلنــگ و بیل برما
***
توآن مردی که باتدبیر و امّید
زدی خط دفتر مشــــق علایق
عطا کردی ز بیت المال خالی
خلایق را هرآنچه بـــود لایق
***
قویدستی به زیر پات له کن
مـــخ گندیده ی رایانه ها را
زبس خوردیم نک مشرف به موتیم
در آراز حلق مایارانه ها را
***
تـو ای دارای شمّ اقتصادی
بیا بنشین دودوتا چارتا کن
برای دوره ی آینده ی خود
شکار مغزوهم انگیز ماکن
***
خوش آن دولت که مستعجل نباشد
چو شاعرها اسیر دل نباشد
گرانی با تورّم چون که رو کرد
چو آهوبرّه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #214
اصغر عظیمی مهر
مرد اگر عاشق شود...

مثل بیماری که بالاجبار خوابش می برد
مرد اگر عاشق شود دشوار خوابش می برد

می شمارد لحظه ها را؛ گاه اما جای او
ساعت دیواری از تکرار خوابش می برد

در میان بسترش تا صبح می پیچد به خویش
عاقبت از خستگی ناچار خوابش می برد

جنگ اگر فرسایشی گردد نگهبانان که هیچ
در دژ فرماندهی سردار خوابش می برد

رخوت سکنی گرفتن عالمی دارد که گاه
ارتشی در ضمن استقرار خوابش می برد

دردناک است اینکه می‌گویم ولی هنگام جنگ
شهر بیدار است و فرماندار خوابش می برد

بی گمان در خواب مستی رازهایی خفته است
م**س.ت هم در قصر و هم در غار خوابش می برد

تو شبیه کودکی هستی که در هنگام خواب
پیش چشم مردم بیدار خوابش می برد

من کی ام !؟ خودکار دست شاعر دیوانه ای !
تازه وقتی صبح شد...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #215
علیرضا قزوه
سیاسی ست...

ملا سوار خر شد گفتند این سیاسی ست
بایرامقلی پدر شد گفتند این سیاسی ست


در داستان ، گلعنبر نُه بار بچّه زایید
نُه تا همه پسر شد ، گفتند این سیاسی ست

دل می خورند و قلوه خوبان شهر با هم
تا شام ما جگر شد گفتند این سیاسی ست

هنگام آب خوردن دستم به مانعی خورد
لیوان ما دمر شد گفتند این سیاسی ست

یارو قمر قمر گفت گفتند بی خیالش
تا ماه ما قمر شد گفتند این سیاسی ست

دانشجویی ز کرمان از بخت بد هنر خواند
یک روز باهنر شد گفتند این سیاسی ست

یک چشم عمه چپ بود گفتند اجتماعی ست
بابا بزرگ کر شد گفتند این سیاسی ست

اشتر جملچه زایید گفتند این عجیب است
گاو حسن بقر شد گفتند این سیاسی ست

گفتند اعتراضات کار برنج هندی ست
کوبا پر از شکر شد گفتند این سیاسی ست

روزی...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #216
محمود کریمی
آدما اکثرا کلنگی شدن...

قدیم ندیما که فقط صفا بود
موبایل و اینترنت و سی دی نبود


بزرگترا بالای خونه جاشون
کوچیکترا کنار دست و پاشون

صبحونه نون سنگکه داغ و پنیر
یه ذره سرشیر و عسل با فتیر

شبهای یلدا شب قصه گفتن
دختر پادشاه و هیزم شکن

سبزی پلو با ماهیمون به را بود
نخودچی کیشمیش روی کرسیا بود

کار خونه با دخترای خونه
کار بیرون با پسرای خونه

عروسیا ساده بود و بی ریا
مهریه ها یک سفر کربلا

رسم و رسومی داشت خواستگاری
خاطره هاش تو عکس یادگاری

از اون زمون که سادگی تموم شد
خوشی به زندگی ما حروم شد

پول زیاد حق تقدم شده
روکم کنی عادت مردم شده

دنیا دیگه عوض شده راست راسی
حرف می زنن راست و بی رودرباسی

"خونه کلنگی ها که سنگی شدن
آدما اکثرا کلنگی شدن"

آیفون...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #217
جلیل صفربیگی
سال تحویل...

در حیرتم از این همه تعجیل شما
از این همه صبر و طول و تفصیل شما

ما خیر ندیده ایم از سال قدیم
این سال جدید نیز "تحویل" شما​
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] sarkhosh

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #218

نسیم عرب امیری
جوگیر...
این که خوابیده است اینجا آدمی جوگیر بود
ظاهرش جیغ و صدایش عینهو آژیر بود

از همان وقت تولد داخل گهواره اش
دایماً دلواپس آمار مرگ و میر بود


این اواخر دستش آمد تازه دنیا دست کیست
سعی کرد آدم شود البته دیگر دیر بود

شعرهایش گرچه از ذوق و لطافت بهره داشت
غُر غُر و زخم زبانش بدتر از شمشیر بود

از لحاظ تیپ و ظاهر هیچ چیزی کم نداشت
مانتویش خفّاشی و پوتین و کیفش جیر بود

آن اوایل صاف و سالم عشق را شوخی گرفت
این اواخر عاشق مردی مریض و پیر بود

بس که تنبل بود حال مردم آزاری نداشت
در عوض یک عمر طفلک با خودش درگیر بود

شر به پا می شد اگر خیرش به جایی می رسید
شیر هم می داد اما گاو نُه من شیر بود

گرچه از خدمت به محرومان نمی شد هیچ سیر
بی تعارف گاه...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] sarkhosh

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #219
نسیم عرب امیری
گربه مسکین
گربه مسکین!اگر پر داشتی
سرنوشتی مثل کفتر داشتی

سالها کنج قفس با دلخوری
چشم خیس و گونه ی تر داشتی
در قفس پیژامه ،دمپایی به پا
چون جناب عطریانفر داشتی
جای ولگردی میان کوچه ها
چند تا فرزند و همسر داشتی
وی بسا چون گربه اشراف شهر
کلفت و دربان و نوکر داشتی
می شدی پروار اما در عوض
همسری باریک و لاغر داشتی
روزها با شهره می گشتی و شب
دِیت*با لیلا فرو هر داشتی
جای جوی آب و سطل آشغال
خانه بر سرو و صنوبر داشتی
جوجه های خوشگل و تو دل برو
چند ماده چند تا نر داشتی
پیش چشم گربه های در به در
وضع و حالی حسرت آور داشتی
ای بسا از غصه شاعر می شدی
چند دیوان شعر از بر داشتی
عشق آزادی خرابت کرده بود
حسرت پرواز در سر داشتی
گربه مسکین اگر پر داشتی
وضع و شکلی خنده آور...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #220
نسیم عرب امیری
افتخار فامیل

پسر عمه ام رَپِر شده است
اهل ژست و ادا و قِر شده است

صورتش را سیاه کرده خفن
خط ریشش رسیده تا گردن
ته صدایش گرفته و خشن است
عشق تیپ و قیافه فَشِن است
نه دلش می کشد به مایه ی شور
نه سه گاه و نه دشتی و ماهور
نه دهل می شناسد و گیتار
نه کمانچه نه دایره نه سه تار
نه تب عشق و جام مِی دارد
نه هوای دِلِی دِلِی دارد
نه که فهمیده معنی رپ چیست
رپ به معنای واقعی این نیست
هیچ چیز از هنر نمی داند
کارهای سخیف می خواند:
وضع و حالش اگرچه ناجور است
شده دلخوش به این که مشهور است
شده معروف بین نسل جوان
صاحب نام و شهرت و عنوان
عشق نسرین و نرگس و رعناست
پس از او انتقاد بی معناست
گرچه از هر لحاظ تعطیل است
مایه افتخار فامیل است!​
 
امضا : hadi

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
9
بازدیدها
338
پاسخ‌ها
34
بازدیدها
830
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
227
پاسخ‌ها
91
بازدیدها
3,242
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
280
عقب
بالا