متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعرکده اشعار طنز

  • نویسنده موضوع narcissus
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 240
  • بازدیدها 10,913
  • کاربران تگ شده هیچ

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #221
سعید بیابانکی
قافیه های تنگ

طبیب نسخه ی درد مرا چنین پیچید:
دو وعده خوردن چایی به وقت چاییدن

معاونی که مشاور شده است می داند
چقدر شغل شریفی است کشک ساییدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت: ژاژ خاییدن
حکیم کاردرستی به همسرش فرمود:
شنیده ایم که درد آور است زاییدن ...
بد است زاغ کسی را همیشه چوب زدن
جماعت شعرا را مدام پاییدن
خوش است یومیه اظهار فضل فرمودن
زبان گشودن و دُر ریختن ... "مشاییدن"
صبا به حضرت اشرف ز قول بنده بگو:
که آزموده خطا بود آزماییدن
تمام قافیه ها ته کشید غیر یکی
خوش است خوردن چایی به وقت چاییدن!
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #222
هادی خرسندی
سیه چرده ی شیرین

مش حسن با دو عدد گاو ز صحرا آمد
با زنش گفت به شادی که اوباما آمد!

پلوئی دم بکن و پوست بکن بادمجان
که به جانم هوس مرغ و مسما آمد
همسرش گفت که این سمت نیامد، دیدم!
به گمانم که در اطراف یو.اس.آ. آمد
تازه با رأی من و تو که نیامد سر کار
روی آرای همان مردم آنجا آمد
چه کند فرق برای من و تو، بیچاره؟
درد ما را مگر او بهر مداوا آمد
گاومان شیر فزونتر بدهد از فردا؟
بابت ذوق زیادی که اوباما آمد
یا که گاو نرمان هم پس از این شیر دهد؟
روی شوقی که طرف با هی و هورا آمد؟
کو برنجت که پلو خواستی از بهر ناهار؟
مرغ بریان مگر از عالم رؤیا آمد
آنچنان ذوقزده ای آمده ای، پنداری
که پسرخاله ات از قریۀ بالا آمد
رفع تبعیض نژادی خبری شیرین بود
که به صبحانۀ ما مثل مربا آمد...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] M.Fakher

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #223
ابوالفضل زرویی نصرآباد
ناخدای توفان

ای لبت مثل خنده ات نمکین
جان شیرین من، حسام الدین

هر مقامی فوائدی دارد
مشورت هم قواعدی دارد
خاصه چون گاه گاه و دیر به دیر
مشورت خواهد از تو شخص مدیر
یعنی آن وقتها که سفت و قشنگ
سر شخص رئیس، خورده به سنگ
در سئوالات چندمجهولی
مانده در گل، چهارچنگولی
(مشکلی گر از این قبیل نداشت
مشورت خواستن دلیل نداشت)
سرزنش کردنش کرامت نیست
وقت سرکوفت یا ملامت نیست
گر کنی در مصیبتش تشریک
می شوی بیشتر به او نزدیک
ابتدا صحبت از اداره بکن
محض یادآوری، اشاره بکن
که شما ناخدای توفانید
اوستاد مهار بحرانید
فتنه ها دیده اید از این بدتر
چه کسی از شما سرآمدتر؟
بگذارش چنین به مکر و دغل
چند تا هندوانه زیر بغل
هرچه خواهی به هم بدوز و ببر
باورش می شود، تو غصه نخور...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #224
امید مهدی ن‍ژاد
تعجب می کند یارم ز رفتاری که من دارم
تصور می کند دیوانه ام یاری که من دارم

نه او، هر کس دگر باشد تعجب می کند طبعاً
ز رفتار عجیب و نابهنجاری که من دارم
همه گویند رفتارم عجیب و نابهنجار است
و گاهی مایه شرم است اطواری که من دارم
خودم یکبار رفتار خودم را بررسی کردم
ولی دیدم که معقول است رفتاری که من دارم
و دیشب دست آخر گفتمش با صد زبان بازی:
خودت -یارا!- مرض داری و پنداری که من دارم
همیشه فکر می کردی که من از خویش شک دارم
کنون دیدی بی علت نیست اصراری که من دارم؟
چه خواهی گفت اگر روزی درآری سر ز افکارم؟
که رفتارم شده مشتق ز افکاری که من دارم
کسی دیگر مرا کی می تواند کنترل کردن؟
نباشد دست کس -غیر تو- افساری که من دارم
برایم آبرو نگذاشتی، بی آبرو! شرمی
کنون نقل...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] M.Fakher

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #225
محمود کریمی
چند ماهی است در صدا سیما / آمده طنز پرطرفداری

در حقیقت سیاسی و کمدی / گریه دار است و "خنده بازار"ی


جای اسم و مقام و حرف رکیک / بین برنامه بوق باب شده

جای لفظ فلان فلان قدیم / بوق ممتد ولی حساب شده


اگر اهل سیاست و ذوقی / من هم امروز حرف ها دارم

و چه خوب است در سخن جای / بعضی الفاظ بوق بگذارم


آی آقای بوق خالی بند / بوق ها را نریختی به حساب

بوق سهم عدالتت پس کو / مسکن بوق بی حساب و کتاب


همه بی کار و داده ای به یکی / چند پست کلیدی اهدائی

بزن از حلق مردم مظلوم / بده بوقندیار بوقائی


مانده ام بوق از کجا آمد / روی فرمان چرخ تو جا شد

مثل دوران بوق در بر تو / بوق پیدا شد و "هویدا" شد


دوستم با تو گفت از در لطف / درد خود با خلوص درمان کن

بوق بیرون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Agust D

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #226
راشد انصاری
مش غلام
گرچه در ظاهر فقيري مش غلام
در متانت بي نظيري مش غلام

هركسي چيزي بگويد ، بي درنگ
با دل و جان مي پذيري مش غلام
علتش را بنده مي دانم ، رفيق
كم زبان و سر به زيري مش غلام
حيف ، در بالا نداري ارتباط
با وكيلي‌، يا وزيري مش غلام
با سرافتادي به زيرخط فقر
در فقيري ، چون حقيري مش غلام
زيرپاي قلدران عصر خويش
تا ابد خرد و خميري مش غلام
اين جماعت مال مردم خورده اند
از جواني تا به پيري مش غلام
مثل موش از سفره ات هي مي برند
تكه ي ناني ، پنيري مش غلام
تا به دست اين عزيزان داده اند!
پست هاي بس خطيري مش غلام ،
مشكلاتت هست پا برجا ، ولي
تا زماني كه بميري مش غلام
بعد مردن مي تواني اي عزيز ،
حق خود را پس بگيري مش غلام !
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #227
راشد انصاری
هواي خانه طوفاني است امشب
و شايد وضع ! بحراني است امشب

زنم از توده هاي پرفشار است
دو چشم بنده باراني است امشب
« نه راه پس، نه راه پيش دارم »
روابط رو به ويراني است امشب
شبيه گربه هاي بي حيايم!
درِ ديزي ولي وانيست امشب
جهان در كار زن حيران بماند
بشر در بُهت و حيراني است امشب
از اخلاق سگش اين گونه پيداست
كه مرد خانه زنداني است امشب
خداحافظ گروه زن ذليلان
گمانم شعر پاياني است امشب!
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #228
راشد انصاری
اس ام اس

بلنداي قدش پهنا ندارد

در اين جا نردبان معنا ندارد

براي چيدن سيبي،‌اناري

دريغا باغبان هم نا ندارد

مَثل هاي قديمي يادمان نيست

از اين پس مرغِ ما يك پا ندارد

خروش خشم او را مي شناسم

كه اين ناخواهري (1) دريا ندارد

به زيبايي كسي مانند او نيست

صدا دارد، ولي سيما ندارد!

هزاران بيت ديگر مي شود گفت

ولی دیگر sms جا ندارد
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Agust D

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #229
راشد انصاری
روز و شب با خودت نرو هي ور
باتو هستم، بله، شما... دختر

قلب تو گرچه واقعاً پاك است
خواهرم، خوشگلي خطرناك است!
با چنان تيپ و اين چنين تركيب
صورتي مثل كاغذ تذهيب،
وقتي از خانه مي زني بيرون
مرد صد ساله مي شود دل خون!
متلك بشنوي تو از حالا
از جوان هاي بي سرو بي پا
آن يكي با دروغ و صد نيرنگ
مي دهد و عده هاي خوب و قشنگ
ديگري گويدت كه جاني تو
گز شيرين اصفهاني تو!
پيرمردي يواشكي از پشت
گويد اين دخترك مرا هم كشت!
نم نمك مي روي ز راه به در
با همين گفته ها شوي خرتر!
ـ ـ ـ
سادگي بعد از اين نمي صرفه
من فداي چشات بشم حرفه!
سادگي ها تو يك كمي كم كن
تو خيابون حواستو جم كن!
(جمع ما شد اگر كه جم! به درك
يا كه شد قافيه «كلم» به درك!)
گيرهاي سه پيچ را ول كن
خوشگلم، فكر اين اراذل كن
اين جوان ها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Agust D

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #230
راشد انصاری
خوشا اين دل كه ويلاي تو باشد
درونش ردُي از پاي تو باشد

در آور كفش و جورابت، بفرما
به روي چشم ما جاي تو باشد!


دلم كرده هوايت نازنينم
فداي بوسه هايت نازنينم
تمام صورتت پنكيك پوش است
بگو بوسم كجايت نازنينم؟!


تو سبزي دائماً، زردي نداري
هميشه گرمي و سردي نداري
زني و تا ابد در خصلت خويش
زبانم لال، نامردي نداري!


تورو خوب مي شناسم، در حد كافي
تو مثل چشمه اي، شفاف و صافي
من و تو باهميم! تا اون زماني
كه دنيا مي ره تو وقت اضافي!


براي زنده ياد: عمران صلاحي و لبخند هميشگي اش
از روي زمين به آسمان خنديدي
با اين همه غم، تو همچنان خنديدي
تو ريش نداشتي! ولي با اين حال
يك عمر به ريش اين و آن خنديدي
 
امضا : hadi

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
9
بازدیدها
338
پاسخ‌ها
34
بازدیدها
830
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
227
پاسخ‌ها
91
بازدیدها
3,242
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
280
عقب
بالا