متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعرکده مجموعه اشعار عاشقانه

  • نویسنده موضوع saeed371
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 91
  • بازدیدها 3,242
  • کاربران تگ شده هیچ

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #51
شوق من چندین برابر میشود با دیدنت
وای من دیوانه ام ، دیوانه ی خندیدنت

تو گلی گل ، گل به معنایی پر از احساس ناب
می شوم دیوانه تر هر لحظه از بوییدنت

یا که نه تو سیب سرخی بر فراز یک درخت
دست من دور است حتی از خیال چیدنت

آه اصلا بیخیالش ، با خیالت هم خوشم
سایه ای کافیست بانو از همه تابیدنت

دلخوشی یعنی همین که هستی و میبینمت
دلخوشی یعنی که گاهی دزدکی پاییدنت

من کویر خشکم و تو ابری از بغض منی
بشکن این بغضی که دارم با کمی باریدنت

هرچقدر از تو بگویم... باز هم لختی بخند

آه من دیوانه ام ، دیوانه ی خندیدنت ...
 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #52
درد من تو، مرهمم تو ؛ آه من تو، شبنمم تو
ای تمنای سرودن؛ ابتدای هر غزل تو

مستی ام تو، شور من تو ؛ نغمه ی ماهور من تو
گرمی آواز این دل ؛ از همان روز ازل تو

کوکبم تو، ماه من تو ؛ روشنای راه من تو
بر لب خشکیده ی من؛ می دهی طعم عسل تو

قصه ام تو، شعر من تو؛ حامی پر مهر من تو
در کنار خاطراتم؛ می شوی ضرب المثل تو

ای پرِ پرواز من تو ؛ همدل و همراز من تو
نغمه های هر شبم را ؛ آشنای بی دغل تو

بوی گل تو، یاسمن تو ؛ سبزی ِ دشت و دمن تو
ای تقلّای وجودم، در قنوت هر غزل تو

عاشღقی تو، زندگی تو ؛ کوی دل را سادگی تو
کعبه ی دلدادگی را؛ قبله گاه بی بدل تو

 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #53
فکر میکردم در آغوشش بگیرم بهتر است
بعدها دیدم در آغوشش بمیرم بهتر است

گرم آغوشش شدم ، دست و دلش لرزید و گفت:
شاید از دستت دلم را پس بگیرم بهتر است

از قفس ، هرکس رهایت می کند، عاشقتر است
این که من با آن که آزادم، اسیرم، بهتر است

عشق من ! این روزهــا آزادگان زندانی اند
زندگی ، بی عشق ، زندان است ، گیرم بهتر است !

عشق من ! ای کاش بودی ، عشق من ای کاش بود
زندگی ، این طور اگر باشد ، بمیـــرم بهتر است....

 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #54
روز اول، بی‌هوا قلب مرا دزدید و رفت
روز دوم، آمد و اسم مرا پرسید و رفت

روز سوم، وای! خالی هم کنار لب گذاشت
دانه‌ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت

روز چارم، دانه‌اش گل داد و او با زیرکی
این غزل را از لبم نه، از نگاهم چید و رفت

با لباس قهوه‌ای، آن روز فالم را گرفت
خویش را در چشم‌های بی‌قرارم دید و رفت

فیل را هم این بلا از پا می‌اندازد، خدا!
هی لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت

او که طرز خنده‌اش، خانه‌خرابم کرده بود،
با تبسم، حال اهل خانه را پرسید و رفت

تا بچرخانم دلش را، نذرها کردم ولی
جای دل، از بخت بد، دلبر خودش چرخید و رفت

زیر باران راه رفتن، گفت می‌چسبد چقدر!
با همین حالش، به من حال دعا بخشید و رفت

استجابت شد، چه بارانی گرفت آن‌شب،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #55
ندانستیم و دل بستیم....
نپرسیدیم و پیوستیم...

ولی هرگز نفهمیدیم...
شکارسایه ها هستیم..

سفر با تو چه زیبا بود!!
به زیبایی رویا بود!!

نمیدیدیم و میرفتیم..
هزارسایه با مابود!

سکوتت را ندانستم!
نگاهم را نفهمیدی!

نگفتم گفتنی ها را...
تو هم هرگز نپرسیدی...!!!
 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #56
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭﺕ ﮐﻨﺪ
ﯾﺎﺭ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺧﻤﺎﺭ ﻭ ﻣﺴﺖ ﺗﺐ ﺩﺍﺭﺕ ﮐﻨﺪ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﻣیکند
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﻧﺴﯿﻢ ﺁﻥ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺭﺍ ﺷﻞ ﮐﻨﺪ
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻫﻢ ﻏﯿﺮﺕ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﯼ ﺍﻭ ﮔﻞ ﮐﻨﺪ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮﮐﺠﺎ ﺑﺎﻫﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ
ﺗﺎ ﺗﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻮﺭﺍ ﻫﺮﺟﺎ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ
ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻫﯽ ﮔﺰ ﮐﻨﯽ
ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺷﻌﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺣﻆ ﮐﻨﯽ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺑﺮ ﺍﺳﺖ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻭﺭﺩ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻫﺮﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻫﺮﮐﺠﺎ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﻭ ﻧﺎﺑﺠﺎ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻮﺳﻪ،ﺑﺎﺭﺍﻥ،ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻐﻞ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺎﻃﺮﻩ ،ﺩﻓﺘﺮ،ﻗﻠﻢ ... ﯾﻌنیﻏﺰﻝ

 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #57
‌ ای ماه ترین دلخوشی روی زمینم
بگذار که چشمان تو را سیر ببینم

بگذار که بر روی لبت شعر بکارم
بگذار که در سایه ی چشمت بنشینم

ییلاقی چشمان تو یاغی ترمان کرد
جیران من ای دلبر قشلاق نشینم

از روز ازل بسته ی گیسوی تو بودم
تا بوده چنین بوده و تا هست چنینم

حاشا که ز چاک سر پیراهنت امشب
دزدانه دو تا میـوه ی ممنوعه بچینم

در شهر شدم شهره به لامذهبی و کفر
وقتی تو شدی مذهب و پیغمبر و دینم

از برکه ی شیراز به صحرای نگاهت
من آمده ام چشم تو را سیر ببینم ....
 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #58
پرسه مزن خیال من ، این همه در هوای او
این همه ناله سر مکن ، ای دل من برای او

نشسته روی پیکرم ، زخم به روی زخم من
بس که به جان خریده ام ، غصه ی نابه جای او

کوچه به کوچه گشته ام ، تا که بجویمش نشان
موی سیه سپید شد ، وا أسفا به پای او

شب همه شب ناله شدم ، تا شنود کسی صدا
آه ولی به سر نرفت ، حوصله ی خدای او

همره من نشد دلش ، تا نرود ز دست من
شکوه برم به نزد که ، از دل بی وفای او

از غم هجرش ای خدا ، شکسته سرو قامتم
تمام هستیم دهم ، یکسره در ازای او......
 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #59
دوستان عشق قشنــگ است ولـی
سهم عاشق دل تنــگ است ولـی

بین معشـــوقه و عاشــــق گه گـاه
زندگی صحنه ی جنــگ است ولـی

دل معشـــــوقه و عاشـــــق با هـم
مثل آیینـــــه و سنــــگ است ولـی

با سیــــاهی و سفیــــــدی ترکیـب
عشق یعنی که دو رنگ است ولی

درد بسیــــار شکســــت عشقـــی
بدتـــــــر از زخم پلنــــگ است ولـی

دوستــــــانم همه تان می دانیــــــد
عشق بی زور تفنـــــگ اسـت ولـی

خودمـــــــانیم بـــــــــدون عشقــــی
کـــــــار دنیا همه لنــــگ است ولـی

دوستان بـا همــــه ی ایـــــن اوصــاف
بخـــــداعشق قشنــــگ است.

 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #60
چه سكوتي است ميان تو و اين حس دلم ...
من پر از حرفم و تو جذب رویا شده اي ...

من كه در عكس تو تكثير شده اشعارم ...
تو همان شعر مني ، گل ب خرامان شده اي ...

آسمان بغض كند از خم ابروي كمانت ...
اسمان نيست به كارم ، كه تو باران شده اي ...

غزلم پيش كش آن خم ابروي تو دوست ...
چو كماني است ك در تارك اوهان شده اي ...

من مصمم شده ام عاشق عشقت باشم ...
غصه بست است چرا سر به گريبان شده اي ...

من و اين دفتر شعرم ، قلمش عشق تو شد ...
تو ببين اخر هر بيت نمايان شده اى..

 
امضا : Niloo.j

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
9
بازدیدها
338
پاسخ‌ها
34
بازدیدها
830
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
227
پاسخ‌ها
240
بازدیدها
10,913
پاسخ‌ها
7
بازدیدها
194
پاسخ‌ها
182
بازدیدها
3,016
عقب
بالا