- ارسالیها
- 1,050
- پسندها
- 13,800
- امتیازها
- 34,373
- مدالها
- 17
- سن
- 20
اشکساز
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب
چون صبح نودمیده صفا گستر است اشک
روشنتر از ستاره روشنگر است اشک
اشکساز
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب
ستارهاشک
چون صبح نودمیده صفا گستر است اشک
روشنتر از ستاره روشنگر است اشک
آسمانستاره
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه می فشارمت اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت اما ندارمت
بارانآسمان
آسمان ابری است از آفاق چشمانم بپرس
ابر بارانی است از اشک چو بارانم بپرس
بارانباران
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
صباباران
باران به بساط اول این سال ببارید
ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کرد
تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد
هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد
کوهصبا
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده ای مارا
سحرکوه
سر کوه بلند آمد سحر باد
ز توفانی که می آمد خبرداد
درخت سبزه لرزیدند و لاله
به خاک افتاد و مرغ از چهچهه افتاد
سحرسحر
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه تر کن
آهسحر
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست