- ارسالیها
- 397
- پسندها
- 5,238
- امتیازها
- 21,413
- مدالها
- 12
جانجان
ای که گفتی جان ده تا باشدت آرام جان
جان به غمهای سپردم نیست آرامم هنوز
زنده نه آن است که جانی در اوست
اوست که از عشق نشانی در اوست
جانجان
ای که گفتی جان ده تا باشدت آرام جان
جان به غمهای سپردم نیست آرامم هنوز
اوجان
زنده نه آن است که جانی در اوست
اوست که از عشق نشانی در اوست
منزل عشق از جهانی دیگرستاو
در وفای عشق او مشهور خوبانم چو شمع
سرنشین کوی و سربازان رندانم چو شمع
جوانیمنزل عشق از جهانی دیگرست
مرد عاشق را نشانی دیگرست
بر سر بازار سربازان عشق
زیر هر داری جوانی دیگرست
جوانجوانی
جوانی گه کار و شایستگیست
گه خودپسندی و پندار نیست
پیرجوان
من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانم کردی
شبآب
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکیست
لای این شب بو ها پای این کاج بلند
توماه
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید