- ارسالیها
- 104
- پسندها
- 215
- امتیازها
- 1,168
- مدالها
- 2
نشود فاش کسی آنچه میان من و توستحسن تو هرجا که به میان آمد ز ذوق, هرکه دلی داشت, در میان انداخت
تا اشارات نظر نامهرسان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
نشود فاش کسی آنچه میان من و توستحسن تو هرجا که به میان آمد ز ذوق, هرکه دلی داشت, در میان انداخت
من راه تو را بسته، تو راه مرا بستهلب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
دیدم امروز بر زمین قمریدر ربودی از زمین یک مشت گل یک مشت گل
در میان آن گلم باری بیا رویی نما
دیدم امروز بر زمین قمری
همچو سروی روان به رهگذری
گوییا بر من از بهشت خدای
باز کردند بامداد دری
بر گوش دلم ز غیب آواز رسانکسی می آید
بانوی عشقهای گمشده
از قعر زمانهای بی زمانی
و صدا می زند
بامداد خسته!
بیدار باش
دلی که غیب نمای است و جامِ جم داردبر گوش دلم ز غیب آواز رسان
مرغ دل خسته را به پرواز رسان
یا رب که به دوستی مردان رهت
این گمشده مرا به من باز رسان
من توی خزینه نروم هیچ و ز بیروندلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد
به خَطُّ و خالِ گدایان مده خزینهٔ دل
به دستِ شاهوَشی دِه که محترم دارد