- ارسالیها
- 1,963
- پسندها
- 4,708
- امتیازها
- 28,973
- مدالها
- 17
ستاره ای که بخندد به شام تار توییچشم به جای دیگرو دل جای دیگرست
گردون جدا ستاره جدا سیر می کند
- صائب تبریزی
جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی
ستاره ای که بخندد به شام تار توییچشم به جای دیگرو دل جای دیگرست
گردون جدا ستاره جدا سیر می کند
- صائب تبریزی
زندگی دوست ما بود و چنین ما را کشتستاره ای که بخندد به شام تار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی
زندگی راستین شما زمانی است کهزندگی دوست ما بود و چنین ما را کشت
وای از مرگ اگر دشمن آمادهی ماست...
- سعید صاحبعلم
محبت با کسی دارم کز او باخود نمیآیمزندگی راستین شما زمانی است که
کاری برای کسی انجام دهید
که توان جبران محبت شما را نداشته باشد !
از باد همه پیام او میشنوممحبت با کسی دارم کز او باخود نمیآیم
چو بلبل کز نشاط گل فراغ از آشیان دارد
نه مردی گر به شمشیر از جفای دوست برگردی
دهل را کاندرون باد است ز انگشتی فغان دارد
این جهان آینه و هستی ما نقش و نگاراز باد همه پیام او میشنوم
وز بلبل م**س.ت نام او میشنوم
این نقش عجب که دیدهام بر در دل
آوازهٔ آن ز بام او میشنوم
تا دل ز علایق جهان حر نشوداین جهان آینه و هستی ما نقش و نگار
نقش در آینه آخر چه قدر خواهد ماند
عشق دل را چه خیال است به ما بگذارد
به صدف سینه چاکی ز گهر خواهد ماند
دلم دل از هوس یار بر نمیگیردتا دل ز علایق جهان حر نشود
اندر صدف وجود ما در نشود
پر می نشود کاسهٔ سرها ز هوس
هر کاسه که سرنگون بود پر نشود
ببخشا ای پسر بر من ببخشادلم دل از هوس یار بر نمیگیرد
طریق مردم هشیار بر نمیگیرد
بلای عشق خدایا ز جان ما برگیر
که جان من دل از این کار بر نمیگیرد
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاستببخشا ای پسر بر من ببخشا
مکُش در عشق خیره چون منی را
بیا اینک نگه کن رودکی را
اگر بیجان روان خواهی تنی را