- ارسالیها
- 3,536
- پسندها
- 7,163
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیمدیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد، وز غم ما هیچ غم نداشت
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیمدیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد، وز غم ما هیچ غم نداشت
حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیستیار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
امشب دمی بمان و برایم غزل بخوانحافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست
طبع چون آب و غزل های روان مارابس
دریاب نازنین که نفس های آخرستامشب دمی بمان و برایم غزل بخوان
امشب گرفته حال و هوایم غزل بخوان
دریاب نازنین که نفس های آخرست
آری کنون که من سرپایم غزل بخوان
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفتدریاب نازنین که نفس های آخرست
آری کنون که من سرپایم غزل بخوان
تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشدنازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ماتا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نکشود از اوای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
چه دلداری؟ که هر لحظه دلم از غم به جان اریدلبر که جان فرسود از او کام دلم نکشود از او
نومید نتوان بود از او؛ باشد که دلداری کند
بلاگردان آن قلبم ک با زخم دو صد خنجرچه دلداری؟ که هر لحظه دلم از غم به جان اری
چه غم خوارز؟ کا هر ساعت تنم را دربلا داری؟