شاعر‌پارسی اشعار مولانا

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #211
بی تو به سر می نشود با دگری می‌نشود
هر چه کنم عشق بیان بی‌جگری می‌نشود

اشک دوان هر سحری از دلم آرد خبری
هیچ کسی را ز دلم خود خبری می‌نشود

یک سر مو از غم تو نیست که اندر تن من
آب حیاتی ندهد یا گهری می‌نشود

ای غم تو راحت جان چیستت این جمله فغان
تا بزنم بانگ و فغان خود حشری می‌نشود

میل تو سوی حشرست پیشه تو شور و شرست
بی ره و رای تو شها رهگذری می‌نشود

چیست حشر از خود خود رفتن جان‌ها به سفر
مرغ چو در بیضه خود بال و پری می‌نشود

بیست چو خورشید اگر تابد اندر شب من
تا تو قدم درننهی خود سحری می‌نشود

دانه دل کاشته‌ای زیر چنین آب و گلی
تا به بهارت نرسد او شجری می‌نشود

در غزلم جبر و قدر هست از این دو بگذر
زانک از این بحث بجز شور و شری می‌نشود
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #212
سجده کنم پیشکش آن قد و بالا چه شود
دیده کنم پیشکش آن دل بینا چه شود

باده او را نخورم ور نخورم پس کی خورد
گر بخورم نقد و نیندیشم فردا چه شود

باده او همدل من بام فلک منزل من
گر بگشایم پر خود برپرم آن جا چه شود

دل نشناسم چه بود جان و بدن تا برود
غم نخورم غم نخورم غم نخورم تا چه شود
 
امضا : M.Fakher
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] shrm

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #213
بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود

دیده عقل م**س.ت تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود

جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند
عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود

خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود

جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی بی‌تو به سر نمی‌شود

گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی بی‌تو به سر نمی‌شود

دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی
این همه خود تو می‌کنی بی‌تو به سر نمی‌شود

بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود

گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم
ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود

خواب مرا ببسته‌ای نقش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] shrm

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #214
ای هوس‌های دلم باری بیا رویی نما
ای مراد و حاصلم باری بیا رویی نما

مشکل و شوریده‌ام چون زلف تو چون زلف تو
ای گشاد مشکلم باری بیا رویی نما

از ره و منزل مگو دیگر مگو دیگر مگو
ای تو راه و منزلم باری بیا رویی نما

درربودی از زمین یک مشت گل یک مشت گل
در میان آن گلم باری بیا رویی نما

تا ز نیکی وز بدی من واقفم من واقفم
از جمالت غافلم باری بیا رویی نما

تا نسوزد عقل من در عشق تو در عشق تو
غافلم نی عاقلم باری بیا رویی نما

شه صلاح الدین که تو هم حاضری هم غایبی
ای عجوبه واصلم باری بیا رویی نما
 
امضا : M.Fakher
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] shrm

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #215
شعر هفتاد من
مَن اگر با مَن نباشم می شَوَم تنها ترین
کیست با مَن گر شَوَم مَن باشد از مَن ماترین
مَن نمی دانم کی ام مَن ، لیک یک مَن در مَن است
آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن ، روشن است
مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن !
ای مَن غمگین مَن در لحظه های شاد مَن !
هرچه از مَن یا مَنِ مَن ، در مَنِ مَن دیده ای
مثل مَن وقتی که با مَن می شوی خندیده ای
هیچ کس با مَن ، چنان مَن مردم آزاری نکرد
این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد
ای مَنِ با مَن ، که بی مَن ، مَن تر از مَن می شوی
هرچه هم مَن مَن کنی ، حاشا شوی چون مَن قوی
مَن مَنِ مَن ، مَن مَنِ بی رنگ و بی تأثیر نیست
هیچ کس با مَن مَنِ مَن ، مثل مَن درگیر نیست
کیست این مَن ؟ این مَنِ با مَن زمَن بیگانه تر
این مَنِ مَن مَن کنِ از مَن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] shrm

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #216
پیر منم جوان منم
تیر منم کمان منم

یار مگو که من منم
من نه منم، نه من منم

گر تو تویی و من منم
من نه منم، نه من منم

عاشق زار او منم
بی دل و یار او منم

یار و نگار او منم
غنچه و خار او منم

لاله عذار او منم
چاره ی کار او منم

بر سر دار او منم
من نه منم، نه من منم

باغ شدم ز ورد او
داغ شدم ز پیش او

لاف زدم ز جام او
گام زدم ز گام او

عشق چه گفت نام او
من نه منم، نه من منم

دولت شید او منم
باز سپید او منم

راه امید او منم
من نه منم، نه من منم

گفت برو تو "شمس" حق
هیچ مگو ز آن و این

تا شودت گمان یقین
من نه منم، نه من منم"
 
امضا : M.Fakher
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] shrm

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #217
بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود

دیده عقل م**س.ت تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود

جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند
عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود

خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود

جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی بی‌تو به سر نمی‌شود

گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی بی‌تو به سر نمی‌شود

دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی
این همه خود تو می‌کنی بی‌تو به سر نمی‌شود

بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود

گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم
ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود

خواب مرا ببسته‌ای نقش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] shrm

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #218
آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من
ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من

زین سو بگردان یک نظر بر کوی ما کن رهگذر
برجوش اندر نیشکر ای چشمه حیوان من

خواهم که شب تاری شود پنهان بیایم پیش تو
از روی تو روشن شود شب پیش رهبانان من

عشق تو را من کیستم از اشک خون ساقیستم
سغراق می چشمان من عصار می مژگان من

ز اشکم شرابت آورم وز دل کبابت آورم
این است تر و خشک من پیدا بود امکان من

دریای چشمم یک نفس خالی مباد از گوهرت
خالی مبادا یک زمان لعل خوشت از کان من

با این همه کو قند تو کو عهد و کو سوگند تو
چون بوریا بر می شکن ای یار خوش پیمان من

نک چشم من تر می زند نک روی من زر می زند
تا بر عقیقت برزند یک زر ز زرافشان من

بنوشته خطی بر رخت حق جددوا ایمانکم
زان چهره و خط خوشت هر دم فزون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #219

خنده از لطفت حکایت می‌کند
ناله از قهرت شکایت می‌کند

این دو پیغام مخالف در جهان
از یکی دلبر روایت می‌کند

غافلی را لطف بفریبد چنان
قهر نندیشد جنایت می‌کند

وان یکی را قهر نومیدی دهد
یأس کلی را رعایت می‌کند

عشق مانند شفیعی مشفقی
این دو گمره را حمایت می‌کند

شکرها داریم زین عشق ای خدا
لطف‌های بی‌نهایت می‌کند

هر چه ما در شکر تقصیری کنیم
عشق کفران را کفایت می‌کند

کوثر است این عشق یا آب حیات
عمر را بی‌حد و غایت می‌کند

در میان مجرم و حق چون رسول
بس دوادو بس سعایت می‌کند

بس کن آیت آیت این را برمخوان
عشق خود تفسیر آیت می‌کند
 
امضا : M.Fakher
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] shrm

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #220
بیمار رنج صفرا ذوق شکر نداند
هر سنگ دل در این ره قلب از گهر نداند

هر عنکبوت جوله در تار و پود آن چه
از ذوق صنعت خود ذوق دگر نداند

وان کو ز چه برافتد در جام و ساغر افتد
مستیش در سر افتد پا را ز سر نداند
 
امضا : M.Fakher
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] shrm

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا