متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار هوشنگ ابتهاج

  • نویسنده موضوع ldkh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 166
  • بازدیدها 4,342
  • کاربران تگ شده هیچ

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
سطح
3
 
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
  • #51

خاموشی لَبم
ز بیداری و رِضاست

از چشم من ببین
که چه غوغاست در دِلم.....

#هوشنگ_ابتهاج
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
سطح
3
 
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
  • #52

خوشا صُبحی که چون از خواب خیزَم

به آغوش تو از بَستر گریزم

گُشایم دَر به رویَت شادمانه

رُخت بوسم،به پایَت گل بریزم....

#هوشنگ_ابتهاج
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
سطح
3
 
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
  • #53

شادی مَکُن از زادن و
شیون نکن از مرگ

زین گونه کَسی آمد و
زین گونه کَسی رفت....

#هوشنگ_ابتهاج
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,378
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #54
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی‌زند

به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی‌زند


یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی‌کُند

کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی‌زند


نشسته‌ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار

دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند


گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم

یک صلای آشنا به رهگذر نمی‌زند


دل خراب من دگر خراب‌تر نمی‌شود

که خنجر غمت از این خراب‌تر نمی‌زند


چه چشم پاسخ است از این دریچه‌های بسته‌ات؟

برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی‌زند


نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست

اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی‌زند
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,378
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #55
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا

سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا


جانِ دل و دیده منم، گریه خندیده منم

یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا


کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز

کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا


پرتو دیدار خوشش تافته در دیده من

آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا


آینه خورشید شود پیش رخ روشن او

تابِ نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا


گوهرِ گم بوده نگر تافته بر فرق فلک

گوهریِ خوب نظر آمد و سنجید مرا


نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند

رشکِ سلیمان نگر و غیرتِ جمشید مرا


هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می‌نگرم

بانگِ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا


چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او

باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا


پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Bina.a

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,378
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #56
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من توست


گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست


روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست


گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه عشق نهان من و توست


گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست


این همه قصه فردوس و تمنای بهشت

گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست


نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل

هرکجا نامه عشق است نشان من و توست


سایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهر

وه از این آتش روشن که به جان من و توست
ای عشق همه بهانه از توست

من خامشم این ترانه از توست


آن بانگ بلند صبحگاهی

وین زمزمه شبانه از توست


من انده خویش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Bina.a

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,378
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #57
دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرود
هواگرفته عشق از پی هوس نرود
به بوی زلف تو دم می‌زنم درین شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود
چنان به دام غمت خو گرفت مرغ دلم
که یاد باغ بهشتش درین قفس نرود
نثار آه سحر می‌کنم سرشک نیاز
که دامن توام ای گل ز دسترس نرود
دلا بسوز و به جان برفروز آتش عشق
کزین چراغ تو دودی به چشم کس نرود
فغانِ بلبل طبعم به گلشن تو خوش است
که کار دلبری گل ز خار و خس نرود
دلی که نغمه ناقوس معبد تو شنید
چو کودکان ز پی بانگ هر جرس نرود
بر آستان تو چون سایه سر نهم همه عمر
که هرکه پیش تو ره یافت باز پس نرود
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Bina.a

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • #58
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پُر ملالِ ما پرنده پَر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذرگهی ست پُر ستم که اندر او به غیرِ غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دلِ خرابِ من دگر خراب تر نمی شود
که خنجرِ غمت ازین خراب تر نمی زند
چه چشمِ پاسخ است ازین دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوشِ کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درختِ تر کسی تبر نمی زند
***
امروز
نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی، که پس پرده نهان است
گر مرد رهی ؛ غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

Hab85__

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
271
پسندها
3,622
امتیازها
16,513
سن
18
  • #59
زمان بی کرانه را
تو با شمار عمر ما مسنج
به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش
***
چه مُبارک است این غَم
که تو در دِلم نهادی
به غَمت که هرگز این غَم
ندهم به هیچ شادی...
 

Hab85__

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
271
پسندها
3,622
امتیازها
16,513
سن
18
  • #60
تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است
ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گریه ی شبانه با من است
برگ ع.ی.ش و جام و چنگ اگرچه نیست
رقص و م.س.ت.ی و ترانه با من است
گفتمش مراد من به خنده گفت
لابه از تو و بهانه با من است
گفتمش من آن سمند سرکشم
خنده زد که تازیانه با من است
هر کسش گرفته دامن نیاز
ناز چشمش این میانه با من است
خواب نازت ای پری ز سر پرید
شب خوشت که شب فسانه با من است
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا