متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های زهرا عاشوری

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #111
بازگشتت را دگر ، رویای خواب فرض کرده ام
دیدن روی تو را ، دوردست ها فرض کرده ام

دوردست دوراست چرا ؟ تابو توانی نیست مرا
وهمو خواب رویای ماست چشم به راهی نیست مرا

اینکه رویم را کنم هرگاه به سویت چاره نیست
اینکه دریابی مرا تنها امید بی دلیست.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #112
بازگشتت را دگر ، رویای خواب فرض کرده ام
دیدن روی تو را ، دوردست ها فرض کرده ام

دوردست دوراست چرا ؟ تابو توانی نیست مرا
وهمو خواب رویای ماست چشم به راهی نیست مرا

اینکه رویم را کنم هرگاه به سویت چاره نیست
اینکه دریابی مرا تنها امید بی دلیست.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #113
او(خدا)دهد از کرمش لطف به تو قدرتوفکر
تو کنی از قدرتو فکر در مسیر کفرو مکر
هرچه گویند خوبان از همان تو بهره گیر
هر چه خواهد او همان باشواز آن سرمشق گیر
همچو فرزندی که آید بر کلاس برهردبیر
تو نشینو از کلامش درس گیر
که جهان باقی نماند در فصل عبور
همه فانی شدگانند در سوتک صور.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #114
لیلا از آسمان است از گردشه زمان است
لیلا چه مهربان است از کوهو دره ها است
در دل حکایتی داشت سوزو شکایتی داشت
در آسمانه آبی تنها یک آشنا داشت
بر بامه او همیشه فرصت عنایتی داشت
در سایه ساره امنش رویا خجالتی داشت
در کوچه ساره عشقش خاطره خنجری داشت
در پستوی زمانش خارو خیانتی داشت
در گفتنو کلامش لیلا کسالتی داشت
در گفتگوی جرمش لیلا کنایه ای داشت
در سازش و نوازش هر روز کرامتی داشت​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #115
در خنده های تلخش رازی نهفته تر داشت
در چشمانه سیاهش لیلا صلابتی داشت
در خلق وخوی رویش عاشق حکایتی داشت
معشوقه از نگاهش حرفهای عاشقی داشت
در هر ترانه قلبش ماتم به سرسرا داشت
در هر میخانه سازش نجوای دیگری داشت
در کلبه ی حقیرش عاشق نیایشی داشت
در میکده به نامش سلطان ستایشی داشت
در خارو خس زرویش آدم خجالتی داشت
در فکرو هر خیالش افسانه سایه ای داشت
در روشنای کویش عاشق نکویشی داشت
در عشق نوازیهایش معشوقه مهشری داشت
در لحظه های عمرش کسی از او غم نداشت.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #116
همیشه با تو عشقم قشنگترین بهاره
با یه بغل ستاره شکوهی تازه داره
با یه بغل گله ناز شده عاشقه تن ناز
با گرمای خنده هاش شده شکوفه ی ناز
چی شد اون همه احساس بوییدن گل یاس
چی شد افسانه ی یاس واسه صدای وسواس
چی شد گرمیه لبخند واسه دلی که شدتنگ
چی شد نسیمه عاشق واسه غمی که شد سنگ
چی شد عشقو ترانه ای بهترین بهانه
چی شد گلوله ی عشق رفت تودله ترانه
چی شد سکوت برگا خلوتای منو ما
چی شد اسیر تنها دربه در کوچه ها
بادلی تنگ اون رفته غمهاش تودل نشسته
با همه سودا میگفت اما حالا شکسته
با اون کسی غم نداشت توی دلش شیشه داشت
از عاشقا کم نداشت توی صداش لرزه داشت
همیشه با غما بود غمخوار مشکلا بود
همیشه مهربون بود با همه همزبون بود.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #117
همچو کوهی برایت تکیه گاهی من شدم
همچو ماهی برایت عشق بازی من شدم
همچو دلداده به صحرای خیالت من شدم
همچو عرشی در فضای کبریاات من شدم
همچو ساحل در میان موج امواجت شدم
همچو شیری در امید صید آهویت شدم
همچو عاشق در پناهه صید معشوقت شدم
همچو نرگس به خیاله یاسمن رسوا شدم
همچو شمعی من به پایت خم شدم
همچو اشکی من برایت تر شدم
همچو چشمی من برایت کور شدم
همچو یاری من برایت دل شدم
همچو رویای خیالت من به پایت سر شدم
همچو پریای ترانه من برایت غم شدم
همچو چلچراغه قلبت من برایت نور شدم
همچوهرعاشق به معشوق من برایت خم شدم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #118
تو عمیقودر بهرنفسهاجای داری
تو قشنگی مثل گل عطرها داری
تو مثال یک کبوتر تو مثال باز داری
تو مثال هر جوانه تو مثال سازداری
تو بر هر نفس امانی سوزو سودا داری
تو امانه بی پناهی کوهو دریا داری
تو تنش در دله شب تو قدم در همه شب
توخروشه شب به شب توسکوت درهمه شب
تو برو فانوسه دل نورش مثالی دیدنیست
تو برو نجوای دل سازش ندایی ماندنیست
برو نجوای خداوندی به جای آرو ببین
که جهان سفره ی جاوید نبودنیستوحزین
برو ذکر روزهای ماندنت را تو بخوان
برو از نوازشه زنبورعشق بر گل بخوان
برو هر شب زنگاهت برایت عالمیست
برو فردای زمان رفتن به سوی دیگریست
برو دل هوای رفتن به دیارش میدهد
برو هر لحظه تمنای نگاهش میدهد
برو تاجانوتنت در راهه اونیست میشود
بروچون حقیقتی دربهراوپیدای نیستی میشود.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #119
گمان می کنم پوچو خار گشته ام
گمان می کنم در تب رفتنم
گمان می کنم دست تو بر سرم
گمان می کنم یاد تو در دلم
گمان می کنم بی صدا گشته ام
گمان می کنم غرق تو گشته ام
گمان می کنم خاطره مرده است
گمان می کنم یاد تو رفته است
گمان می کنم در گمانها گمم
گمان می کنم دل به دریا خوشم
گمان می کنم عاشقی سرخوشم
گمان می کنم در نفس خامشم
گمان می کنم جای تو دیگریست
گمان می کنم عاشقی رفتنیست .​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #120
آسیابِ زندگی
عمری می چرخید، ولی
بی خبر از اَندَرونش
که پوچ بودٌ تُهی .​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا