همگانی دفتر اشعار کاربران یک رمان

[FATMAGOL]

از من غزلی مانده ازتو اثری نیست
درخانه‌ی تنهایی‌من هیچ دری نیست
"لیلا" شدنم دست خودم بودعزیزم
جز من بخدا عاشق‌ و دیوانه‌تری نیست
بگذارو برو فکر نکن بی‌تو...عجیب است!
در رفتن‌تو هیچ غمو دردسری نیست
من حبس خودم هستمو تردید ندارم
در‌من بخدا جز من‌ِ تنها خطری نیست
درهرغزلم عشق نشسته‌است کنارم
اما بخدا ذره‌ایی ازتو خبری نیست
فاطیمابانو~ دلنوشته‌ی دل‌آشوب

 

[FATMAGOL]

گر سراب‌ِعشقِ تو افتاده برجانم نبود
این دلِ شوریده‌ام رسوای این عالم نبود
گردمی بگذاشتی این‌دل زجایی بگذرد
آن‌زمان گویم که جان خواهان نسیانم نبود
گرکسی دیگرنمی‌گیرد دگر جای‌تو را
بیش از این طغیان مکن چون سرکشی فالم نبود
گر رهت کج شد به‌ سوی‌من بیا، باران ببار
قحطی امسال‌من از اشک چشمانم نبود
گر نگاری بر دل این صفحه‌ی ویران ز‌نقش
رنگ را آسان بپوشان چون سیه حالم نبود
گر بخواهی وبگویی روزی از احوالِ ‌من
گو که او آرام بود ومن بدی ذاتم نبود
گر تو وشادی‌تو جویای این حالم شود
مِی بفهمد که مرا از ابتدا ماتم نبود
گر تنت پر شد ازآغوش وی ای‌جانم بدان
در نبودتو کسی یارو مددکارم نبود
فاطیما بانو

 

[bahareh.s]

زندانی

ای کاش از پس گیسوان خود رهایم کنی!

ای کاش دل این زندانی را تو درمان کنی!

ای کاش همه لحظات من با تو سپری شود.

ای کاش بفهمی که چقدر عاشقم.

کمی عاشقی به خرج دهی برای دل من

ای کاش غم از دلت بیرون رود

با تو همه آدم‌ها مجنون شوند.

همه چیزهایی که گفتم همین نیست

ولی برای گفتنش از دل و جان خرجی نیست!

bahareh.s

 

[Winchester]

عاشقت بودم...

در کوچه پس کوچه های اندوه
دستان پر محبتت با من بود
آن آغوش گرمت برایم باز بود
و تماشا می‌کردم چشمانت را
که برای لالایی گفتن برایم، همیشه باز بود
عاشقت بودم ای پدر دلسوزم
کجا رفتی؟ من بی تو می‌پوسم
راهی که هست روبه‌رویم
بی تو دشوار است، بی تو نمی‌تونم
برای دیدارت منتظر می‌مونم
هر روز و هر شب لباس هایت را می‌بویم
همه جا و هر کجا، از تو می‌گویم
مهربان ترینم، عاشقت بودم... .
الــهه برزگر.

 

[_sara_]

عاشق و دلتنگ تو هستم.
خبر داری؟
نیمه شب، در فکر تو و شیدای تو هستم.
خبر داری؟

روزها در پی خبری از سوی تو می گردم.
دریغ از امید و خبری از تو...

سخت است، چشم انتظار باشی و او نداند...
در دلت او را ستایش کنی و او نداند...

می دانم خیلی ساده ام، بگذار بگویند دیوانه است، اما این جماعت چه می دانند که من
با خیال او زنده ام...

از ظاهر آرام من چه می فهمند که درونم خبر از عشق و دلتنگی

مجموعه اشعار: عاشق و دلتنگ

 

[الهام.س]

تو را در خواب می‌بینمت هرشب
پس از بیداری‌ام می‌کنم تب
چرا در بیداری نیستی کنارم؟
نمی‌دانی چقدر برایت بی‌قرارم
مرا شوق زندگانی بی‌تو نیست
یک روز خواهی فهمید دیوانه‌ات کیست

اشعار: رویای خواب

 

[زینب زاهد]

شعر طنز قول میدم از زینب زاهد
من که گفتم جدی می گیرم تو رو شوخی نگیر
حرف زدن یادم میره وقتی تو این قدر مشکوکی
من قول میدم یا میرسم به تو
یا می ترشم دو روز بعد تو
مریض نیستم مشکل دارم باهات
قول میدم هرچی بخوام ازت
خیلیا عاشق شدن هیشکی مثلت عوضی نشد
خیلیا هستن کسی مثل منم زیبا نشد
سعیمو کردم خودکشی کنم اما نشد
من قول میدم روی تو کم بشه

 

[زینب زاهد]

مبارکه مبارکه
اون که اومد به زندگیم یه مرد بی لیاقته
میخوام یه قصری بسازم که پنجره اش آبی باشه
من باشم و تو باشی و یه لامپ مهتابی باشه
امشب میخوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب درنیومد به انتخابم برینم
مبارکه مبارکه
اون که اومد به زندگیم یه مرد بی لیاقته
#مخاطب_خاص
زینب زاهد

 

[زینب زاهد]

شعر طنز هانیه
به من میگی دنبالتم هر ثانیه
ولی برام می فرستی آیدی هانیه
میگی رفیقمه هر ثانیه
اگر داری تو یک هانیه
یک شهر دنبال من هستن توی یک ثانیه
حالا بگو ببینم کیه این هانیه
که تو دنبالشی هر ثانیه
ولی اینو بدون که اگر تو داری یک
هانیه
یک شهر خواهان من هستن توی هر ثانیه
حالا ببینم بازم میگی داری هانیه
یا میگی عشقت زینبه یا هانیه؟؟
زینب زاهد

 

[عرشیا کشاورزی]

فرضاً که دوباره عید از راه رسید
یک آه خوش از گلوی هر آه رسید!

شب می‌شود ‌و دوباره فردا روز است
ماهی به خیالِ خام، تا ماه رسید...

#عرشیا_کشاورزی | #رباعی