منثور زرین شعرکده: BPY مجموعه اشعار سرمه‌ی گیتی | دیاناس شاعر انجمن یک رمان

Kalŏn

سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
9,974
پسندها
42,038
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #21
نَبَردم
آتشی بی‌رنگ
جهانت
اخگرِ پرسوز
منِ حیران و بیچاره
به دام طعمه‌ام افتم

قرارم قلب سنگین‌ات
برآیندم شده قلبی
که از فرط تبِ عشقت
تمامش را به فقدان برد

من آن سرو بلندم که تمامش را تبرهایی به یغما برد
که از جنس خودش بودند
من آن نادانِ بی‌تکرار
که دل از کف رها کردم
و گشتم عاشق دشمن

تو آن دشمن که رحمت را
میان سطرسطر دفتر ایام گم کردی
و من را این‌چنین سفاک
درون آتشت سوختی
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
9,974
پسندها
42,038
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
غمِ زیبای جهان
چشم ز جرمت بستم
غمِ زیبای جهان
دل ز صباحت بستم

منِ گیجِ به زمین خفته چه بر روی و رخ دلبر تو؟
خود شفا و منِ ناچیز که محتاج دعا

رنگ و رخت به رویِ خون
ترس دلم جزیل و سخت
زهر دلم کجا بری؟
کودکی از دیار بغض

صومعه‌ی دعای من
موج نشسته بر سرت
دوزخ سختِ آن نگاه
قلب و دلِ علیلِ من

بر دل تو اثر نکرد
ضجه و زاریِ تنم
رو به همان مهلکه‌ی سور و بساطِ خمر و دود
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
9,974
پسندها
42,038
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #23
کفشِ دلم به پا زنم
سبزه‌ی بی‌مثال تو
قلب و تنم به جا برد شبنم پرصفای تو

گولِ دلت به چشم من
خود، عَلَمِ مهیب ناز
ترس، مرا کجا برد؟ سوی رهایی و نجات

قلبِ منِ نحیفِ پست
زیر غمت مچاله شد
رفتی و بی‌‌رجا روم، سمت تمامِ کربتم
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
9,974
پسندها
42,038
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #24
گریستم که دلش سوز بگیرد برای من
سنگ بود دلش، بخندید و برفت
به پایش افتادم، شدم فرشی ز جنس خاک
پا پس کشید، بخندید و برفت
گل شدم که نوازش کند مرا
تیغ داشت تنم، زخمی برداشت دلش، بخندید و برفت
شدم آسمان برای در آغوش کشیدنش
زمین‌گیر شد و عاشق بخندید و برفت
خواستم شوم مرهمی برای دردش
تنش سالم، نیشخند به عشقم زد. بخندید و برفت
مردم برایش که نیم‌نگاهی کند مرا
بگفت: از مرده ترس دارم، بخندید و برفت
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
9,974
پسندها
42,038
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #25
***
رفتی و قلب مرا باران غم خواهد گرفت
آشیانم بعد تو
سوز و جفا خواهد گرفتم
من چراغم
گمشده در دست باد
سوز سرمای نبودن بر دلم آتش گرفت

گرمی این واژه‌ها
بر پلک من عریان نشد
پشت دست سرد و سرخم
رفتنت فاحش نشد

رفتی و چشمم تمام خاطراتت را ولی
در میان جاده‌های آن زمان
فارغ کشید

رفتی و تنهایی اما دل به جانم می‌زند
نام خود را زمزمه
در آشیانم می‌کند
رفتی و من کوچ بیمار شبم
رفتی و بازم نمی‌آیی برای ماندنم
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
9,974
پسندها
42,038
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #26
***
رفتی و شب
سایه‌ی سنگین خود را بر تنم آوار ساخت
بر سر و دوش خیابان
تا نهایت برف و بورانم شتافت
رفتی و بادی قدم‌های تو را خواهد ربود
کوچه‌های بی‌کسی را تا تنم
بالا سرود
رفتی و حجمی تهی از خاطراتی دارم و
گنگی از آن خاطرات همراه من
چشم من حالا پذیرای غبار
آب را میهمان دل دارد به کار
رفتی و ماهی در آسمانم نیستی
رفتی و شب را چنین از چشم من آویختی
 
امضا : Kalŏn

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 2)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا