• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

برگزیده رمان رقصنده با گرگ‌ها | مریم علیخانی نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع maryamalikhani
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 101
  • بازدیدها 5,157
  • کاربران تگ شده هیچ

maryamalikhani

نویسنده برتر انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/12/17
ارسالی‌ها
956
پسندها
7,076
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #101
- من هیچ حرفی ندارم، یعنی چاره‌ای ندارم، ولی ترسیدم، اگر پلیس بفهمه چی؟ یکی از اون پسرها اگه بره ازمون شکایت کنه چی میشه؟
آوش، چانه‌اش را با انگشت کوچک می‌خاراند و همزمان به فکر فرو می‌رود و اندکی بعد با صدایی کاملاً آهسته می‌گوید:
- نترس سدنا، هیچ دلیلی نداره که کسی بخواد شکایت کنه. اونا انقدر ترسیدن که عمراً نمی‌رن سراغ پلیس، در ضمن این دیگه آخریشه بهت قول می‌دم.
لب‌هایم را می‌مکم و با چهره‌ای در هم می‌گویم:
- این آخری از همه بدتره، کیارش؛ برادرته. شما این جا به من پناه دادید، من چه طور می‌تونم خوبی شما رو این جوری با بدی جواب بدم؟ اصلاً تو واسه چی به کیارش شک داری؟
- شک ندارم، یقین دارم کار خودشه، کینه‌ی اونم مثل مادرش شتریه، سر این قضیه از ما بد کینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : maryamalikhani

maryamalikhani

نویسنده برتر انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/12/17
ارسالی‌ها
956
پسندها
7,076
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #102
- عشق، جنون میاره. چاره‌ای نداریم، تا اینجا اومدیم باید تا آخرش بریم.
ناخن انگشت کوچکم را با حرص زیر دندان می‌گیرم و با حرص می‌گویم:
- متأسفانه یه مشکل دیگه هم داریم.
با تعجب می‌پرسد:
- چه مشکلی؟ چرا انقدر سنگ می‌ندازی وسط کار؟
- من که بهت گفتم دیگه چاره‌ای ندارم جز این که بهت اعتماد کنم و تا آخرشم وایسم. اما الان مشکل من نیستم، مشکل شریکمه.
ابروهایش بالا می‌پرد و با نگران می‌گوید:
- شریک؟ شریک دیگه چه صیغه‌ایه؟ تو به کسی از این ماجرا مگه حرفی زدی؟
- نه بابا، منظورم شریکم توی باشگاه‌ست. من که این همه پول نداشتم که بتونم همچین ملکی رو برای باشگاه اجاره کنم، مجبور بودم با یکی شریک بشم دیگه...
- خب این چه ربطی به کارمون داره؟
- مثل این که اصلاً متوجه نیستی،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : maryamalikhani

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا