- ارسالیها
- 1,001
- پسندها
- 7,806
- امتیازها
- 23,673
- مدالها
- 18
- نویسنده موضوع
- #101
- من هیچ حرفی ندارم، یعنی چارهای ندارم، ولی ترسیدم، اگر پلیس بفهمه چی؟ یکی از اون پسرها اگه بره ازمون شکایت کنه چی میشه؟
آوش، چانهاش را با انگشت کوچک میخاراند و همزمان به فکر فرو میرود و اندکی بعد با صدایی کاملاً آهسته میگوید:
- نترس سدنا، هیچ دلیلی نداره که کسی بخواد شکایت کنه. اونا انقدر ترسیدن که عمراً نمیرن سراغ پلیس، در ضمن این دیگه آخریشه بهت قول میدم.
لبهایم را میمکم و با چهرهای در هم میگویم:
- این آخری از همه بدتره، کیارش؛ برادرته. شما این جا به من پناه دادید، من چه طور میتونم خوبی شما رو اینجوری با بدی جواب بدم؟ اصلاً تو واسه چی به کیارش شک داری؟
- شک ندارم، یقین دارم کار خودشه، کینهی اونم مثل مادرش شتریه، سر این قضیه از ما بد کینه...
آوش، چانهاش را با انگشت کوچک میخاراند و همزمان به فکر فرو میرود و اندکی بعد با صدایی کاملاً آهسته میگوید:
- نترس سدنا، هیچ دلیلی نداره که کسی بخواد شکایت کنه. اونا انقدر ترسیدن که عمراً نمیرن سراغ پلیس، در ضمن این دیگه آخریشه بهت قول میدم.
لبهایم را میمکم و با چهرهای در هم میگویم:
- این آخری از همه بدتره، کیارش؛ برادرته. شما این جا به من پناه دادید، من چه طور میتونم خوبی شما رو اینجوری با بدی جواب بدم؟ اصلاً تو واسه چی به کیارش شک داری؟
- شک ندارم، یقین دارم کار خودشه، کینهی اونم مثل مادرش شتریه، سر این قضیه از ما بد کینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش