- ارسالیها
- 382
- پسندها
- 5,184
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #281
سلام. ای کسانی که میخونید. امیدوارم خوب باشید:)
سر یه حساب چند انگشتی تصمیم گرفتم رنگ چشمای شاهین رو مشکی کنم به جای آبی. بله... امیدوارم از خوندن رمان لذت ببرید عزیزان:)
شاهین توام با خشم، مشتش را به میز کارش کوبید و فریاد زد:
- چه مرگت شده بود؟
کیاوش قدمی جلو آمد و مغموم گفت:
- من به خاطر تو این کار رو کردم! این کارو کردم که از تو فکرش بیای بیرون و به یه نفر دیگه فکر کنی.
شاهین از میزش فاصله گرفت و به سمت کیاوش آمد. از یقهاش گرفت و به دیوار کوبیدش.
- تو به خاطر من کاری نکردی! همهاش از سر کینه بود. میخوام بدونم چطور جرأت کردی بهش نزدیک بشی؟
کیاوش صورتش را خلاف جهت برگرداند، چراکه آب دهان شاهین مستقیم به چشمها، بینی و لبهایش اصابت میکرد. فقط کم...
سر یه حساب چند انگشتی تصمیم گرفتم رنگ چشمای شاهین رو مشکی کنم به جای آبی. بله... امیدوارم از خوندن رمان لذت ببرید عزیزان:)
شاهین توام با خشم، مشتش را به میز کارش کوبید و فریاد زد:
- چه مرگت شده بود؟
کیاوش قدمی جلو آمد و مغموم گفت:
- من به خاطر تو این کار رو کردم! این کارو کردم که از تو فکرش بیای بیرون و به یه نفر دیگه فکر کنی.
شاهین از میزش فاصله گرفت و به سمت کیاوش آمد. از یقهاش گرفت و به دیوار کوبیدش.
- تو به خاطر من کاری نکردی! همهاش از سر کینه بود. میخوام بدونم چطور جرأت کردی بهش نزدیک بشی؟
کیاوش صورتش را خلاف جهت برگرداند، چراکه آب دهان شاهین مستقیم به چشمها، بینی و لبهایش اصابت میکرد. فقط کم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر