- تاریخ ثبتنام
- 9/6/20
- ارسالیها
- 401
- پسندها
- 5,504
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 13
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #281
سپس به سمت آن دو شلیک کرد؛ که عادل خودش را به بیرون از خانه هول داد و پشت دیوار پناه گرفت و اصلان به داخل خانه آمد و درحالیکه شایان او را هدف قرار داده بود به سمت شایان شلیک کرد که گلوله به شکمش اصابت کرد. شایان که به عقب پرت شد زیبا وحشتزده و گریان جیغ زد و نگاهش را به مرد سر تا پا سیاه پوش دوخت که اصلان، شایان را مورد هدف قرار داد و زیبا برای آنکه شایان آسیبی نبیند، خودش را جلوی او انداخت که گلوله به قفسهی سینهاش اصابت کرد. شایان خودش را به پشت کاناپه پرت کرد و خیره به زیبا فریاد زد:
- زیبا!
عادل به کنار اصلان آمد و درحالیکه هردو جایی که شایان پنهان شده بود را نشانه گرفته بودند، خیره گشتند. شایان خیره در چشمان زیبا که داشت نفسهای آخرش را میکشید خطاب به آن دو، با بغض در صدایش...
- زیبا!
عادل به کنار اصلان آمد و درحالیکه هردو جایی که شایان پنهان شده بود را نشانه گرفته بودند، خیره گشتند. شایان خیره در چشمان زیبا که داشت نفسهای آخرش را میکشید خطاب به آن دو، با بغض در صدایش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.