فال شب یلدا

شاعر‌پارسی اشعار ظهیر فاریابی

  • نویسنده موضوع ღReyhaneღ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 80
  • بازدیدها 1,305
  • کاربران تگ شده هیچ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #41
گهی که بار دهد شاه بر سریر سرور
که باد تا به قیامت به عهد او معمور

سپهر مجمره گردان بود به پایه تخت
شمال مروحه بر دارد از برای بخور

مشام چرخ معطر شود ز نکهت عود
بخور عطر معطر کند دماغ طیور

ز فیض پرتو تاج مرصع خسرو
بر آسمان چهارم رسد ز شعشعه نور

ستاره بر سر مجمر فتد به جای سپند
به دفع دیده خورشید ه*رز گرد و غیور

برون کنند در آن بزم حوریان بهشت
سر از برای دعا از دریچه های قصور

به پیش بارگه کبریا ی شاه جهان
چو صف کشند به خدمت عساکر منصور

بلرزد از نفس چاوشان در گاه باد
چهار حد وجود از صدای نفخه صور

چنانک دور نباشد که او صوامع خاک
مجاوران عدم سر نهند سوی نشور

در آن زمانه بقا سر در آورد به فنا
در آن میانه فلک معترف شود به قصور

بود به روم ز غم رعشه بر دل قیصر
فتد زخوف به چین لرزه بر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #42
تو راست لعل شکر بار و در میان گوهر
میان لعل چرا کرده ای نهان گوهر

به خنده چون لب یاقوت رنگ بگشائی
ز شرم زرد شود همچو زعفران گوهر

رخم چو زرد شد و از جزع دیده هر ساعت
فشانم از غم آن لعل درفشان گوهر

چنان به چشم تو بی قیمتم ز بی درمی
که روز بزم به چشم خدایگان گوهر

مرا به باد مده گرچه خاکسارم از آنک
به خاک تیره کند بیشتر مکان گوهر

اگرچه سیم و زرم نیست هست گوهر نفس
که نزد عقل به از صد هزارگان گوهر

سزد که ننگ نیاید تورا ز صحبت من
از آنک ننگ ندارد ز ریسمان گوهر

همین بس است که الماس طبع من دارد
چو خنجر ملک شرق در میان گوهر

خدایگان ملوک جهان طغانشه آنک
نثار می کند از جود بر جهان گوهر

ز بس که خون معاند بریخت روز مصاف
گرفت در دل کان رنگ ارغوان گوهر

به حرب دشمن بد فعل او عجبتر آن
که همچو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #43
ز خواب خوش چو برانگیخت عزم میدانش
مه دو هفته پدید آمد از گریبانش

به روی خویش بیاراست عید گاه و مرا
نمود هر نفسی ماتمی ز هجرانش

فراز مرکب تازی سوار گشت چنانک
نظر درو نرسیدی به گاه جولانش

هزار جان شده قربان هزار کیش خراب
ز رشک گوشه گیش و دوال قربانش

بسا سکندر سر گشته در جهان که نیافت
نشان چشمه خضر از چَه زنخدانش

مرا به تازه در آتش نهاد گفتی نعل
هر آتشی که جدا شد ز نعل یکرانش

به رسم عیدی حوران خلد را رضوان
برای غالیه می برد گرد میدانش

بر آمد از دل من دوزخی در آن اندوه
که ناگهان بفریبد به خلد رضوانش

کمند زلف بینداخت از تهوّر و بود
هزار چاره ز آزار صد مسلمانش

به روز عید که زندانیان کنند آزاد
به هر دلی که ظفر یافت کرد زندانش

رسید ناله من در فراق چهره او
بر آسمان و شنیدند مهر و کیوانش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #44
هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش
کجا به چشم در آید شکست حال منش؟

دل شکسته اگر زلف او بیا غالی
کم از هزار نیابی به زیر هر شکنش

مرا دو دیده ز حسرت سپید گشت چنانک
فرج نیابم از آن جز به بوی پیرهنش

چنین که با سر زلفش روان من خو کرد
چگونه اِلف بود روز حشر با بدنش؟

همیشه اشک چو باران ز دیده می بارم
مگر که تازه بماند رخ چو نسترنش

دلم زچاه زنخدان او چگونه رهد
چو دست در نتوان زد به عنبرین رسنش؟

در آب دیده من غرق شد چو نیلوفر
خیال قدّ چو شمشاد و روی چون سمنش

از آن چو دایره غم در میان گرفت مرا
که راه نیست خرد را به نقطه دهنش

عجب تر اینکه بباید گشاد هر ساعت
به مدح شاه جهان اردشیربن حَسنش

خدایگانی کاقبال سرمدی داده ست
به دست حکم عنان ممالک زمنش

سهیل اگر نه زدیوان او برد خطش
مثال عزل دهند از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #45
دادیم دل به دست تو در پای مفکنش
غافل مشو ز ناله و زاری و شیونش

چون دست در غمت زد و پا استوار کرد
گر دست می نگیری در پا میفکنش

ما عهد اگر نه با سر زلف تو بسته ایم
بی هیچ موجبی چو سر زلف مشکنش

هر دل که هست بسته زنجیر زلف تو
نتوان نگاه داشت به زنجیر در تنش

نگرفت دست فتنه گریبان هیچکس
تا در نبست عشق تو دامن بدامنش

تنگ آمد از فراق تو بر من همه جهان
مسکین کسی که جز در تو نیست مسکنش

تا کی شکار عشق تو باشد دلی که هست
درگاه شاه عالم عادل نشیمنش

صاحب قران مظفر دین خسرو عجم
گر چرخ سر کشید فرو کوفت گردنش

شاهی که از برای گل افشان بزم اوست
هر گل که مرغزار سپهرست گلشنش

بر هر مبارزی که نه از نام اوست حرز
از سطح آب کم بود اطراف جوشنش

ای همت تو ساکن آن بقعه کز علو
بالای هفت خطه چرخ است بر زنش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #46
نهی زلفین عنبر بار بر دوش
حدیث ما نیاری هیج در گوش

خروش ما زخواری ناشنیده
چرا خیره نهی زلفین بر گوش؟

چو تا با من سخن گویی ز شادی
چو مرزنگوش گردم سر به سر گوش

چو من با تو غمی خواهم که گویم
نداری ای عجب گویی مگر گوش؟

به احوال من سرگشته شاید
کز این به بازداری ای پسر گوش

مرا کز جور تو نالان چو نایم
چه مالی چون ربابی سیم بر گوش

رسید از تو به گوشم مژده وصل
اگر ممکن بود جای بصر گوش

سگ کوی تو باشم گر چه ندهی
به روبه بازیم چون خواب خرگوش

تو فارغ پنبه اندر گوش کن شو
خروش من فلک را گو بدر گوش

مرا بی طلعت تو باد تر چشم
مرا بی نعمت تو باد کر گوش

به خنده آن زمانم لب شود باز
که از آواز تو یابد خبر گوش

ز دیدار تو گردد پر قمر چشم
ز گفتار تو گردد پر شکر گوش

کنی در گوش حلقه مهر و مه را
چو آرایی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #47
نشست خسرو روی زمین به استحقاق
فراز تخت سلیمان به دار ملک عراق

خدایگان ملوک زمانه نصرت دین
که هست افسر شاهی به طلعتش مشتاق

پناه و ملجاء شاهی شهنشه اعظم
که عالمی دگر است از مکارم اخلاق

رضاش خط دوم از صحیفه اعمار
سخاش باب گزاف از جریده ارزاق

فلک به طوع تقرب کند به خدمت او
چو دوستان به مدارا و دشمنان به نفاق

ایا شهی که به هنگام کین وشاقانت
مَجِرَّه را به دو انگشت بگسلند نطاق

چو طاق و جفت زنند از طریق لعب،کنند
به تیر تن ها جفت و به تیغ سر ها طاق

کسی که جفت نداند ز خسروان خود را
نهد به پیش تو دعوی خسروی بر طاق

شکوه تیغ تو در رزم بیم آن باشد
که از طبیعت آتش برون برد احراق

به یک ثبات که هنگام کار بنمودی
به بِرّ و لطف در آمد جهان جافی عاق

گرفت عرصه مُلک تو بسطتی که دگر
بدو محیط نگردد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #48
چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ
زمانه تیز کند ناله مرا آهنگ

جفای چرخ بگیرد مرا به سختی نای
وفای یار در آویزدم ز دامن چنگ

برد زمانه ناساز از سرم بیرون
هوای ناله نای و نوای زخمه چنگ

چنان به درد دل از سینه برکشم آهی
که هفت آینه چرخ از آن برآرد زنگ

بضاعت سخن خویش بینم از خواری
بسان آینه چین میان رسته زنگ

من از خجالت و حیرت فتاده در کنجی
که کس نشان ندهد نام دانش و فرهنگ

گهی چو عهد لئیمان نطاق صبرم سست
گهی چو عذر بخیلان براق عزمم لنگ

ابای شعر مرا نیز چاشنی مطلب
که در مذاق زمانه یکیست شهد و شرنگ

فتاده ام به گروهی که در بیان شان هست
مساق لفظ رکیک و مجال معنی تنگ

به قول نیک چو من نامشان برآرم زود
به فعل بد سخنم را فرو برند به ننگ

کجاست رکن بساط خدایگان تا من
برم چو شعری ارکان شعر بر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #49
اَهذِهِ رَوزَةُ مِن ذاتِ اَحجالِ
اَم غُرَّةُ طَلَعَت فی شَهرِ شَوَالِ

اِذا رَأیتُم هِلالَ العیدِفَاغتَبِقُوا
بَعدَالفُطُورِ وَ غَنُّوا بَعدَ تَهلالِ

عَهدی به وَهوَ کإلا کلیلِ مُتَّسِقا
قَصارَ وَهوَ یُضا هی شِقَّ خَلخالِ

مَضَت ثَلثونَ مِن ایَامِ مُدَّتِنا
وَالرّاحُ لَم یَشفِ منّا حَرَّ بِلبالِ

اَهلاٌ بها والنَدامی طالَماَ فَرَقُوا
فَاَذَنُوا لِیَجِدَ وا عَهدَهَا البالِ

وَ مَرحبا بِسُلافِ طابَ مَکرَعُها
مَشمُولَةٍ مِن بَناتِ الکَرمِ سَلسالِ

یُدیرُها رَشأً ناهیکَ مشیَتَهُ
عَن ناعِمٍ مِن غُصُونِ البانِ مَیَالِ

لِیَهنِ اَحبابَنا یَومَ یُبَشِّرُنا
بأَشهُرٍبَعدَه تَأتی وَ أَحوالِ

یَسعی اِلَی المَلِکِ المَیمونِ طائِرُهُ
لِیَقتَنی فی ذُراه خَیرَةَ الفالِ

کَهفُ الوَری نُصرَةُ الدّینِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #50
قدوم ماه مبارک مبارک است به فال
که باد بر ملک بحر و بر مبارک سال

سریر بخش سلاطین اتابک اعظم
که هست طلعت او ملک را مبارک فال

جهانگشای عدوبند شاه نصرة دین
که فتح و نصرت از آثار او برند مثال

سر ملوک ابوبکر بن محمد کو
به صولت عمری از جهان ببرد ضلال

بکوفت گاو زمین را نهیب او گردن
بکند شیر فلک را شکوه او چنگال

تهمتنی که به روز وغا توان گفتن
که از زمین وزمان سر کشد به استقلال

در آن مقام که قدرش به صدر بنشیند
رضا دهد فلک هفتمین به صف نعال

کمان کین چو به زه کرد نسر طائر نیز
فراهم آورد از سهم تیر او پر و بال

بسی نماند که از امن و عدل برخیزد
به عهد دولت او نام شبروی ز خیال

زهی سپاه تو را پیشتر ز فتح و ظفر
نکرده هیچ کس از هیچ بقعه استقبال

مثال ساحت میدان توست سطح فلک
نمونه سر چوگان توست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا