- تاریخ ثبتنام
- 20/10/20
- ارسالیها
- 135
- پسندها
- 2,268
- امتیازها
- 11,563
- مدالها
- 8
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #21
ای کاش به ندای قلبش گوش نمیداد و حکم عقل را تمام و کمال عملی میکرد، حال اگر او قصد پس زدنش را داشته باشد دوباره میشکند و این بار باید خود را بهخاطر خرد شدنش سرزنش کند. همهی این افکار آشفته فقط در عرض چند ثانیه از ذهنش میگذرد. نباید اجازه دهد این بار هم توسط این مرد خودخواه ویران شود و او ختم این ماجرا را به همین سادگی و بیهیچ مشقتی اعلام کند. در حالی که سعی دارد همان مادر فولادزره دوران مدرسه باشد که چشمان یاغیاش سلاح همیشه در دسترسش بود در مقابل این جنس خشن، چشم به گلهای قالی دوخته و با تصمیمی آنی شروع به حرف زدن میکند.
- مگه میشه به این راحتی تصور کرد؟ شما هیچ میدونید به من چی گذشته؟ میدونید چقدر برام سخت بوده شرایطی که شماها برام درست کردید؟ حالا میگید تصور کنم هیچ اتفاقی...
- مگه میشه به این راحتی تصور کرد؟ شما هیچ میدونید به من چی گذشته؟ میدونید چقدر برام سخت بوده شرایطی که شماها برام درست کردید؟ حالا میگید تصور کنم هیچ اتفاقی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش