- ارسالیها
- 388
- پسندها
- 2,225
- امتیازها
- 12,063
- مدالها
- 12
- سن
- 20
- نویسنده موضوع
- #91
این خانواده واقعاً عجیب غریبن و هرچی بیشتر ازشون میفهمی بیشتر گیج میشی، پس یعنی اگه اشتباه نکنم آنجلا آدم باهوشی هستش و الکس این زرنگی رو از مادرش و گذشته پر از دردسر شو از پدرم به ارث برده، فاطیما باحیرت و تعجب پرسید.
- آخه خاله پس چرا این همه مدت من چیزی نفهمیدم ازت و تو تازه داری همچین چیزهایی رو به من میگی؟
آنجلا مهربون لبخند زد و رو به من و فاطیما گفت:
- الان موقعه این سوالها نیست چیزهای مهمتری برای صحبت کردن داریم و باید یک تصمیم درست بگیریم که دشمن در کمینمون نشسته و بدجوری میخواد که الکس منو زمین بزنه.
آهی پر از حسرت و غم کشیدم و گفتم:
- شهاب اون جوریها هم که فکر میکنید بدجنس نیست اون دل مهربونی داره اگر اون رو عصبی نکنن.
آنجلا به مبلها اشاره کرد و گفت:
- بشینید بچهها...
- آخه خاله پس چرا این همه مدت من چیزی نفهمیدم ازت و تو تازه داری همچین چیزهایی رو به من میگی؟
آنجلا مهربون لبخند زد و رو به من و فاطیما گفت:
- الان موقعه این سوالها نیست چیزهای مهمتری برای صحبت کردن داریم و باید یک تصمیم درست بگیریم که دشمن در کمینمون نشسته و بدجوری میخواد که الکس منو زمین بزنه.
آهی پر از حسرت و غم کشیدم و گفتم:
- شهاب اون جوریها هم که فکر میکنید بدجنس نیست اون دل مهربونی داره اگر اون رو عصبی نکنن.
آنجلا به مبلها اشاره کرد و گفت:
- بشینید بچهها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش