داستانش خیلی قشنگ برای اولین بار خواندم ممنون از معرفی این داستانحافظه شخصی
داستانش خیلی قشنگ برای اولین بار خواندم ممنون از معرفی این داستانحافظه شخصی
خواهش عزیزداستانش خیلی قشنگ برای اولین بار خواندم ممنون از معرفی این داستان
سلام منم از خوندنش کلی لذت بردم دوست نداشتم تموم بشه آفرین به نویسندهداستانش خیلی قشنگ برای اولین بار خواندم ممنون از معرفی این داستان
یه دختری بود دو تا داداش داشت با باباش زندگی میکردند مامان نداشت یه پسر عمو داره اسمش فرهاد هست عاشق پسر عمو هست ولی نمیدونه پسره هم عاشقشه ولی بهش چیزی نگفته دختره یه دوست داره عاشق داداش دخترس چون داداشه ولش میکنه دختره از دوستش میخواد انتقام بگیره بهش میگه تولدم بیا خونه تولد دخترونس حالا نگو مهمونی بوده یه لباس نامناسب میده تنش میکنه تا میاد تو سالن میبینه مهمونیه. میخواد بره دوستش نمیذاره بهش نوشیدنی میده. از اون ورم پسر عمو نوشیدنی میده و دختره رو اذیت میکنه. بعد دوستش به پسره به دروغ میگه من دیدم خودش تو رو مجبور کرد این کارو بکنی فرهاد هم باورش میشه میبرتش دم خونه عموش به عموش میگه دخترت کارای زشت میکنه. باباش هم دختره رو...
آفرین چه جوری پیدا می کنی به منم یاد بدید تا منتظر کسی نباشم جوابو بدهکل رمان هایی ک دنبالش میگردمو خودم پیدا میکنمرمان نگار هسش