متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

یگی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,341
سلام
یه رمان بود که دختر چادری بود ولی خانواده اش میگفتن چرا چادر و میگیری ‌و.... حالا دختره محکوم شده به قتل عموش و باید از دختر عموش و دوتا پسر عموش رضایت بگیره ناگفته نمونه که یکی از پسر عموها دوستش داره ولی دختره خبر نداره تازه ازش میترسه حالا این سه تا عموزاده ها باهم حرف میزنن و شرط ازادی این دختر تنها ازدواج با پسر عموی عاشقش میشه
 

monamousavi

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #1,342
سلام یه رمانی بود دختره با دوست نامزد سابقش نامزد میشه و حامله میشه اما بخاطر اینکه برادر نامزرش فوت میکنه و نامزدش باید با زن برادرش ازدواح کنه این نامزدی بهم میخوره و نامزد سابقش دوباره برمیگرده و کمکش میکنه و دراخر ازدواج میکنن
 

zei_zei13_94

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
15
امتیازها
33
  • #1,343
من دنبال یه رمان میگیردم که دختر خاله و پسرخاله بودن پسر راضی به ازدواج با دختر خاله اش نبود و نیمخواست و اینا همسایه هم بودن ولی دختر خاله دوستش داشت نامزد میکنن و پسر رفته رفته از دختر خوشش میاد یه چیزایی یادم اینکه خانواده مومنی بودن و دختر با چادر اینا بود و موقع نامزدی پسر انگشتر رو دست دختر نمی کنه
 

Samira_sm

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,344
سلام دوستان دنبال رمانی هستم که در مورد این هست که پسری شخصی رو به قتل میرسونه که برادر بزرگ مقتول به نام (ارصلان) برای آزادی اون شخص شرط میزاره که باید خواهر قاتل به نام (جانان) بامن ازدواج کنه تا شکایت را پس بگیرم که بتونه از اون خانواده انتقام بگیره
 

diann

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
34
پسندها
69
امتیازها
90
  • #1,346
سلام یه رمانی هست خودم نخوندمش فقط خلاصش رو شنیدم در باره ی دوتا دخترن که باهم دوستن بعد یکی از دخترا به طور اتفاقی میره خارج فک میکنم اسمش هم باران هستش و اونجا جنسیتش رو عوض میکنه و بعد چند سال با اسم بنیامین (فک میکنم) برمیگرده و سعی میکنه به همون دختره که قبلا دوسش بوده نزدیک بشه البته خودش رو پسر عمو یا عموی دوسش معرفی میکنه...و اینکه اگر اشتباه نکنم بنیامین پلیس بود
 

hamraz1532

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
5
امتیازها
0
  • #1,347
سلام. من دنبال یه رمانی هستم که دختره دکتر بود و با خواست خودش میره روستا تا اونجا طبابت کنه. با یه مردی اونجا آشنا میشه که بهش میگن آقای مهندس و انگار خان بوده و قبلا هم یه عروس خون بس داشته...اسم رمان رو کسی میدونه؟
 

hamraz1532

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
5
امتیازها
0
  • #1,348
سلام دوستان
دنبال یک رمانی هستم که راجع به عروس خون بسه.
دختره بختیاری بوده و یک عروسی دعوت بودن شب عروسی برادرش مرتکب یه قتل میشه که فرداش میان و دختر رو برای خون بسی میبرن برای پسرشون که مهندس بوده، اسماشون رو یادم نیست ولی پسره یک برادر داشته که بعدا با دختری به اسم گیسو ازدواج میکنه، اون پسره هم که دختره خون بسش شده بوده به اجبار خانوادش سر دختره هوو میاره و با دختر خالش فکر کنم ازدواج میکنه.
همینقدر یادمه البته بیشترم یادم هست ولی احساس کردم اینا کلی تر بود برای راهنمایی.
اونی که یه دختردکترهم وارد روستاشون میشه و با مهندس آشنا میشه؟
منم دنبال این رمانم متاسفانه:458083-4185d00c33d822db61caa9316fe525d5:
 

Shide

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
108
امتیازها
523
مدال‌ها
3
  • #1,349
سلام یه رمانی هست خودم نخوندمش فقط خلاصش رو شنیدم در باره ی دوتا دخترن که باهم دوستن بعد یکی از دخترا به طور اتفاقی میره خارج فک میکنم اسمش هم باران هستش و اونجا جنسیتش رو عوض میکنه و بعد چند سال با اسم بنیامین (فک میکنم) برمیگرده و سعی میکنه به همون دختره که قبلا دوسش بوده نزدیک بشه البته خودش رو پسر عمو یا عموی دوسش معرفی میکنه...و اینکه اگر اشتباه نکنم بنیامین پلیس بود
رمان غیر ممکن
 

Shide

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
108
امتیازها
523
مدال‌ها
3
  • #1,350
سلام یه رمان بود دختره با یکی به اسم حسام ازدواج میکنه پسره دکتره
بعد دختره بچشون سقط میکنه و دیگه حامله نمیشه پسره به اجبار با دختر عموش ازدواج میکنه
بعد دختره طلاق میگیره با عموی پسره ازدواج میکنه
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
64
عقب
بالا