متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

پرپر

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
6
امتیازها
0
  • #1,361
من چند سال پیش یه رمان خوندم راجع به سه دختری که دانشجوی روان شناسیه و برای انجام پروژه تحقیقاتی و پایان نامه مجبور به رفتن به بیمارستان روانی میشه اونجا با پسری حدودا ۲۰ساله به نام احسان که به خاطر نرسیدن به عشقش دیوانه شده بود آشنا میشه و به روند درمانش کمک میکنه و اونو به زندگی برمیگردونه همزمان هم با یه پسره که فک کنم از دوستای برادرش بود آشنا میشه که اونم روان شناس بود که با هم به این پسره کمک میکنن اخرم با هم ازدواج میکنن ممنون میشم اگر کسی اسمش رو میدونه بهم بگه
 

Chiman

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,362
سلام من دنبال رمانیم که دختره با مادرش زندگی میکنه و یه نامزدیه بهم خورده داشته فقیرن و مادرش خیاطه بعد یه مدت با مردی ازدواج میکنه که یه پسر داره و مرده هیچ علاقه ای به این دختر نداره اگه میدونید اسمشو برام بنویسید ممنون
 

فرزانه خرم

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
7
امتیازها
0
  • #1,363

Omr

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,364
رمان دختری ک برای پرداخت بدهی پدرش مجبور کار کنه یه روز ک با یکی میره اون پسر ازش میخواد ک شب تو مهمونیش شرکت کنه و تو اون مهمونی با ی پسر به اسم کاوه اشنا میشه و باهاش میره تو رابطه بدون اینکه بگه دختر کاوه هم دلش میسوزه و میخواد نگهش داره اما دعواشون میشه و از خونه میندازتش بیرون پسر عموی دختر یواشکی میاد خونه دختر و میزنتش و دختر دوباره میره پیش کاوه نتونستم رمان کامل بخونم بخاطر همینم دنبالش میگردم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Zoohre

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
6
امتیازها
0
  • #1,365
سلام من دنبال یه رمان ام که دختره، دختر یکی از مسیولین بوده. ولی یواشکی دور از چشم پدر و مادر اش موتور سواری می‌کرده سیگار می‌کشیده و ... . یه شب که داشته موتور سواری می‌کرده میخوره تو در یه ماشین و از ترس فرار می‌کنه. ولی مثل اینکه داخل ماشین یه پسره خوابیده بود و ضربه به سرش میخوره و کور میشه. سر همین ماجرا نامزد اش ولش می‌کنه. خودشو تو خونه حبس می‌کنه. خواهر پسره و دوست پسره اش برای اینکه انتقام پسره رو بگیرن، لب تاپ دختره و هک میکنن و با اون دختره رو تهدید میکنن که اگه میخوای تصویراتو همه جا پخش نکنیم باید بیای تو خونه پسره و کمک کنی به زندگی برگرده. دختره به عنوان معلم خصوصی خواهر پسره می‌ره اونجا و بعد از مدتی عاشق پسره میشه.

خیلی رمان اش قشنگه. عالیه اصلا. میشه هر کی می‌دونه اسم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

taniya99

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,366
سلام دوستان وقتتون بخیر
چند وقت پیش یه رمانی خوندم عملا از اسم ها هیچی یادم نیست دختری بود پدرش خلافکار انگشتر مخصوص داشت پدرش انگار دوتا مار یا یع گرگ روی انگشتر بود که چندین سال پیش یه زن رو تو خیابون میکشه که پسر زنه شاهد ماجراست حالا پسره پلیسه خودشو خلافکار جا میزنه دختره رو میدزده سه تا برادر پلیس هستن بعد مادر دختره از شوهر اولش جدا شده با پدر پسرا ازدواج کرده اسمشم زهرا خانوم بود در آخر دختره عاشق پسر بزرگه میشه و ازدواج میکنن باهم کسی اسمشو میدونه؟؟
 

Noora_8449

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
4
امتیازها
0
  • #1,367
رمان درباره پسری که معتاده جدا از خانوادش زندگی میکنه یه دختره هم هس که برادرش پلیسه سر ظهر که میره پارک دو نفر مژاحنش میشن این پسره هم رفته بود مواد بگیره داشت برمیگشته میبینه که دو نفر مزاحم یه دختر شدن میره کتک کاری میکنه بعدش تو پارک هر روز همو میدیدن یه روز حال پسره یکمی بد میشه مواد لهش نمیرسه تو پارک دختره اونو میبره خونش(خونه خود پسره)بعدش هم که عاشق هم میشن پسره به خاطر دختره میره کمپ
 

negin8

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,368
سلام. من دنبال یک رمانی هستم که اسم دختره فک کنم ترانه بود و اسم پسره فک کنم کیارش بود دختر ی برادر داره ب اسم طاها
پسر داستان ما دکتره و میخواد بیاد پیش عمش یک مدت زندگی کنه خانوده دخترو پسر باهم خوب نیستن
مادر دختره هم دکتره که میشه عمه ی پسر
طی شرایطی اینا ازدواج میکنن و بعد مدتی کیارش میخاد بره دنبال خانواده برادرش
موقع برگشت با زن و بچه برادرش میمیره و ترانه مجبوره که با برادرش ازدواج کنه
بد چند سال کیارش بر میگرده و متوجه میشن زنده هست
ممنون میشم بهم اسمشو بگین خیلی این رمانو دوس دارم
 

leila035

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,369
سلام وان رمانی ها
من چند سال پیش یه رمانی خوندم در مورد دختری که خانوادش خیلی دوستش داشتند ولی تو ۱۵ سالگی به دختره تهمت می‌زنند و خانوادش اون رو طرد می‌کنند دختره هم میره پیش عموش و بهش میگه من بیگناه بودم و اینا و بعد باهم میرن خارج کشور و دختره اونجا دکتر میشه بعد سیزده سال هم برمیگرده ایران تا پاک بودنش رو ثابت کنه و تغییر قیافه میده و به عنوان خدمتکار وارد خانوادشون میشه و در آخر هم فکر کنم عاشق پسر خالش میشه
 

Hananehpk

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
13
پسندها
31
امتیازها
33
سن
19
  • #1,370
سلام دوستان دنبال یک رمان هستم که اسم مامان دختره مریم بود و اسم ناپدریش سعید بود که می خواست به دختره دست درازی کنه
دختره نمی دونست اون بابای واقعیش نیست بعد که فهمید دنبال باباش گشت و فهمیدباباش یک شرکت بزرگ داره میره اونجا و به عنوان یک مهندس شروع به کار میکنه و فهمید یک برادر هم داره که دکتره(دوست صمیمی دختره وکیل بود که با داداش دختره نامزد می کنه) و پدرش ازدواج کرده وعاشق پسر زن باباش میشه ولی پسره از عاشق شدن فراریه میره فرانسه پیش باباش ، دختره هم یک نامه برای باباش مینویسه که عاشق پسره شده و شبانه فرار میکنه میره شمال یک جایی که دست هیچ کس بهش نرسه (همه ی فامیل هاشون فکر می کردن پسره و دختره خواهر و برادر واقعی هستن) پسره بعد از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
64
عقب
بالا